بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

۵ مطلب با موضوع «جامعه» ثبت شده است

بسم الله؛

زندگی برنامه نویس ها همیشه پر بوده از دغدغه...همیشه ذهنشون درگیر مساله ایه....اون مساله گاهی پیدا کردن یک الگوریتم برای نرم افزار و برنامه ایه که داره مینویسه یا یک الگوریتم برای حل یک مساله در زندگی خودش یا جامعه!

همیشه در حال کد زنیه یا پیدا کردن یک الگوریتم...فرقی هم نمیکنه الگوریتم یک نرم افزار باشه یا الگوریتمی برای یک زندگی....همیشه ذهنشون درگیر این ماجراهاست....

  • ۷ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۲:۰۷

رفاعه: قرار ما این نبود ابو اسحاق!

مختار: قرار ما چه بود؟!

رفاعه: تو شعائر قیام را فدای مصلحت اندیشی های سیاسی کردی. ظاهرا شیرینی حکومت به کام جنابتان مزه کرده؛ جماعتی که حکم به زندانی کردنشان دادی همه تن سوختگان و دل سوختگانی هستند که به جرم ارادت به علی یک جای سالم در بدنشان نمی بینی! آنها سگ و سگ توله ای را کشتند که گیرم در خون حسین دخالتی نداشته اما کم هم ظلم نکردند به مریدان علی. چطور شده ابواسحاق از "اجرای عدالت" این همه پریشان شدند!

مختار: قرار باشد هرکس "با فتوای خود" شمشیر بکشد و اجرای عدالت بکند سنگ روی سنگ بند نمیشود این چه منطقی است که شما دارید؟!

رفاعه: این شمایید که با منطقتان نمک به زخم داغ داران حسین می پاشید، شما به خاطر قصاص از قاتلین حسین قیام کردید به این مردم وعده خون خواهی دادید ، پس کو؟!

مختار: بن شداد، من بنا ندارم ثمره "قیام شیعه" را با تند روی ها و ندانم کاری های شما "نابود" کنم، شیعه از دست فتواهای ناسنجیده امثال شما کم غرامت نداده. هیچوقت ضرورت های زمانه خود را درک نکردید، اگر بگویم خون مسلم ابن عقیل به گردن امثال شماست اغراق نکرده ام، هیچوقت! هیچوقت بر صراط عدالت حرکت نکرده اید، نه در عین الورده، نه در کربلا و نه امروز. همیشه یا افراط کرده اید یا تفریط. اگر خود را شیعه علی می دانید و اگر می خواهید حکومت یاران علی بعد از سی سال شکست و تلخ کامی نتیجه بدهد، بروید و با خود و خدایتان خلوت کنید و در کاری که در آن جاهلید و علم ندارید دخالت نکنید و فتواهای صد من یک غاز ندهید!

 

تاریخ جمهوری اسلامی -برخلاف آنچه بسیاری دوست دارند از آن ترسیم کنند- نشان می دهد هر چند هستند کسانی که دوست دارند بزرگترین خطرات و آفات انقلاب را طیف هایی بدانند که به مقابله با ولایت فقیه پرداخته اند، اما بزرگترین مشکلات و هزینه ها برای انقلاب معمولا از جانب عده ای به ظاهر "خودی" صورت می گیرد که همیشه افراط می کنند. عده ای که به اسم ولایت، فقط چهره ولایت فقیه را تخریب می کنند و به اسم حزب الله، حزب اللهی را یک آدم متحجر در جامعه معرفی می کنند.

از آنجایی که این آدم های متحجر هیچ گاه حقیقت دین و منطق آن را نفهمیده اند، متاسفانه یادگرفتند با دکان دین، فتواهای صد من یک غاز خودشان را انجام دهند و برای همه خط و نشان بکشند. این جماعت از امام  خمینی "تو غلط می کنی قانون را قبول نداری" اش را نشنیدند و فقط علمی دستشان است به نام بند میم وصیت امام که هر وقت تهدیدهای آنها جواب ندهد یا احساس کنند به کمی چاشنی نیاز دارد، از آن استفاده می کنند. گروهی که از سیاست فقط تهدید و نعره زدن هایش را بلدند، چه به مقوله فرهنگ؟!

از آنجایی که این گروه که تمام تصمیماتشان را بر اساس احساس می گیرند با تغییر احساساتشان، جهتشان را هم عوض می کنند. این جماعت همچنان که در تاریخ زیاد آمده بالاخره از آن طرف بام می افتند. یک نمونه آن را می توان صانعی دانست، کسی که زمانی به گشت های انصارلله می گفت "ضد انقلاب باید از شنیدن نام اوین بلرزد"و حالا برای سبزها شده مدافع زندانیان و بانوان! نمونه دیگرش به یاد این روزها، رفاعه ایست که پس از تغییر جهت، به دلیل "دشمنی با مختار"سر از "دوستی با قاتلین حسین"در می آورد.

 

بخشی از بیانیه گروه موسوم به انصار حزب الله: سازمان اجرایی انصار حزب الله تهدید کرده است اگر مجوز نمایش این فیلم تا پایان وقت اداری امروز باطل نشود، به بند میم وصیت نامه امام (ره) عمل خواهد کرد... اما با گذشت "یک ماه" از اعلام وصول شکایت "امت حزب‌الله" هنوز هیچ نشانه‌ای از رسیدگی به این شکایت مشاهده نمی‌گردد... سازمان سینمایی رسما آغاز نمایش عمومی کثیف‌ترین فیلم ساخته شده در حلقه مجموعه فیلم‌های موجود با موضوع خیانت را از هشتم آذرماه سال جاری اعلام نموده است... بدینوسیله هشدار می‌‌دهد که این سازمان موظف به پیروی از احکام اسلام و رای علمای دین بوده و دراین راستا تا پایان وقت اداری روز سه‌شنبه ۷ آذر مهلت دارد حکم لغو مجوز نمایش عمومی فیلم کثیف "من مادر هستم" را اعلام نماید؛ در غیر این صورت مردم متدین با اقتدا به امام شهیدشان "راسا" وارد عمل گردیده و با عمل به ترتیبات بند "م" وصیتنامه امام خمینی(ره) اعتراض خود را در عرصه عمل و با تحصن در مقابل ساختمان وزارت ارشاد ادامه خواهند داد.

جماعتی که اصلا نمی فهمند فاصله حق و باطل چقدر است و با یکی دو خبر می شود کوکشان کرد تا از بند میم وصیت امام بگویند!

از آقایان خواهش می کنم که دست از این خوی ناپسند تهدید و تحمیلگری دست بردارند و فتواهای صد من یک غازشان را برای خودشان نگه دارند. با جماعتی روبروییم که ندیده فتوا صادر می کنند!


پی نوشت:


تجمع جامعه‌ صنفی تهیه کنندگان سینما علیه انصار حزب‌الله
نظر میرکریمی درباره فیلم جنجالی جیرانی

بسم الله؛

هفته قبل اولین جلسه شورای محلات تشکیل شد و من به عنوان نماینده فرهیختگان! و عضو شورای محلات توی جلسه شرکت کردم. بانو هم همراهم بود. اول جلسه معاونت فرهنگی شهرداری منطقه 2 صحبت کردن پیرامون شورای محلات و وظایف اونها و بعد از ایشون هم جناب شهردار صحبت کردن. بعد از صحبت های شهردار با توجه به اینکه تمام حاضرین جلسه بزرگتر از من بودند و افراد روحانی و فرهنگی هم شاملشون بودند دیدم خانم ابراهیمی دبیر جلسه داره به من نگاه میکنه و با اجازه ی جمع شروع کردم به صحبت و نظراتم رو گفتم پیرامون دستور کار جلسه.

بعد از من هم که سایر اعضا شروع به صحبت کردن کردند همگی با پیشنهادات من موافق بودند و اون پیشنهادات به عنوان مصوبات جلسه اعلام شد و خودم رو هم مسئول پیگیری اون موارد گذاشتن.

با این حجم کاری پروژه های شخصی،  خوشحالم که بتونم برای مردم منطقه ام کاری انجام بدم. 

دیشب میخواستم یکم برای هواخوری برم بیرون.بانو گفت کجا میری؟ به شوخی گفتم میرم سر کشی از ایستگاه های صلواتی! :)

البته فرصتی هم برای بیرون رفتن پیش نیومد و مشغول صحبت با سیدعلی (برادر بانو) شدم.

بسم الله؛ 
دیروز بیان یک تعداد دعوت نامه ی جدید بهم داد که افرادی رو که تمایل داشته باشم بهشون بدم برای عضویت در بیان و داشتن وبلاگ بر روی این سرویس.
دعوت نامه های قبلی را هم حساب شده به افراد خاصی داده بودم و فقط یک دعوت نامه باقی مانده بود.
امروز به بانو گفتم کاش بشه یه حلقه ی وبلاگی بین این افراد ایجاد کنم که بعد هم بتونم به عنوان نویسندگان کافه جوانی از اونها استفاده کنم و مدیریت کافه جوانی رو بسپارم به اونها. این حلقه ی وبلاگی عملا یک پل ارتباطی میشه بین نویسندگان این وبلاگ ها و میتونه حرکت های جمعی خوبی رو ایجاد کنه برای کار کردن بر روی یک سری موضوعات مختلف.
گرفتاری های کاری عملا نذاشته وقتی بذارم پای کافه جوانی.

بسم الله...

این روزها به دنبال فرصتی هستم برای نوشتن...برای نوشتن درباره علایقم....در حوزه های فلسفه ،اندیشه ، مذهب ، فرهنگ ، اجتماع، فناوری و آی تی و علی الخصوص برنامه نویسی....روزهایم به شدت شلوغ و وقتم کاملا پر است و این فرصت نوشتن را از من گرفته است...به دنبال این هستم که به صورت مرتب یاددداشتهایی کوتاه و چند خطی بنویسم در اینجا.