بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

۱۲ مطلب با موضوع «حیات نوشت :: معرفت» ثبت شده است

گم شده این جاست...

در بند این نیستم که «از کجا آمده‌ام؟»

در بند این نیستم که «به کجا می‌روم؟»


تنها عذاب می‌کشم در این آمدن تا رفتن که هزار جواب برای "برای چه آمدن" داده‌اند و می‌دهند و خواهند داد! گویی من هزار پاره، هر تکه‌ام از جایی آمده که به هر یک از پاسخ‌های "برای چه آمده‌ای" ذره‌ای قانع می‌شود! گویی من هزار پاره، هزار وطن دارم که به هر خاکی که می‌رسم و گمان آرمیدن می‌کنم، بی‌قراری دیگری بر وجودم چنگ می‌اندازد!

راستش را بخواهی باید بروم؛ بروم دنبال تک‌تک آدم‌هایی که پاسخ اندک دادند؛ پاسخ کوچک دادند؛ پاسخ خام دادند؛ پاسخ نرسیده دادند؛ که علم اندک خطرناک است و من عصیان‌زده خطرناک‌تر...

راستش را بخواهی، می‌خواهم بگویی که دعوا، دعوای پرستش که نیست! کیست که در برابر وجود تو متواضع نباشد و سر خم نکند؟! مخلوق را کجا توان آن است که سر ستیز با تو داشته باشد.

عزیز نزدیک‌تر از جانم؛ پس چرا باید این همه دور بزنم و دور شوم و نزدیک شوم و باز هم دایره‌ای دیگر و گردشی دیگر؟! باز هم تجربه نقطه و پرگار و چرخش‌های دیوانه‌وار... بگو که دعوا، دعوای خلیفه‌ی توست. دعوا، دعوای سر خم کردن و تواضع کردن در برابر منتخب توست. و من اگر خرابم؛ و من اگر یخ زده‌ام؛ و من اگر یک تنه فریادم؛ و من اگر همه‌ی وجود خشمم و عصیانم و ناآرام و بی‌قرارم؛ و من اگر گهگداری گم می‌شوم و می‌افتم و کج می‌شوم و غلط انداز می‌شوم؛ و من اگر همانی نیستم که تو می‌خواهی و خودم هم همان را می‌خواهم؛ و من اگر دنبال آن یک نگاهم... به خاطر این است که این مسیر را نمی‌دانم؛ چنگ زدن بلد نیستم؛

من نه تو را گم کرده‌ام و نه خودم را؛ من آیین چنگ زدن را گم کرده‌ام؛ من آیین غرق شدن را فراموش کرده‌ام؛ من یادم رفته که اگر در دریا افتادم به ماهی‌ها و خرچنگ‌ها دست نیاندازم؛ حتی به پرنده‌های دریایی، حتی به قوهای وحشی هم نگاه نیاندازم؛ چنگ بزنم به تو و دیگر تمام...

بسم الله؛

دیشب با پدر بانو صحبت می کردم راجع به برخی کرامات آیت الله نخودکی اصفهانی... محله نخودک مشهد که محل زندگی این مرد بزرگ خدایی بوده نزدیک محل سکونت ماست و معمولا توی حرم هم میریم سر مزارشون برای خوندن فاتحه ای و صحبتی.... دیشب توی این فکر بودم که سایتی رو پیاده سازی کنم راجع به ایشون و صحبت ها، نقل قول ها، خاطرات ، کرامات و مسائل گوناگون زندگی ایشون رو توش قرار بدم...امروز سرچ می کردم ببینم سایتی وجود داره درباره ایشون یا نه که به این مطالب برخوردم... جالب بود برام و تذکراتی بود برای این روزهای من:

فرزند ایشان نقل می کند :

ایشان وصایای خویش را به شرح زیر به من فرمودند: 
« ولقد وصینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و ایاکم ان اتقوا الله.... 
نیست جز تقوی در این ره توشه ای نان و حلوا را بنه در گوشــــه ای 
بالتقوی بلغنا ما بلغنا، اگر در این راه، تقوی نباشد، ریاضات و مجاهدات را هرگز اثری نیست و جز از خسران، ثمری ندارد و نتیجه ای جز دوری از درگاه حق تعالی نخواهد داشت. حضرت علی بن الحسین علیهما السلام فرمایند:
« انّ العلم اذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه الا کفرا و لم یزدد من الله الاّ بعدا » 
اگر آدمی، یک اربعین به ریاضت پردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، هباءً منثوراً خواهد گردید.

بدان که در تمام عمر خود، تنها یک روز، نماز صبحم قضا شد، پسر بچه ای داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه، مرا گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده ای. اینک اگر شبی، تهجدم ترک گردد، صبح آن شب، انتظار بلایی می کشم. 

بدان که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می شود که به عکس اتیان مستحبات، مرتبه او را ترقی می بخشد.
 بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده ام، به برکت بیداری شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.

اکنون پسرم، ترا به این چیزها وصیت و سفارش می کنم: 
اول: آنکه نمازهای یومیه خویش را در اول وقت آنها به جای آوری. 
دوم: آنکه در انجام حوائج مردم، هر قدر که می توانی بکوشی و هرگز میندیش که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست، زیرا اگر بنده خدا در راه حق، گامی بردارد، خداوند نیز او را یاری خواهد فرمود. »

در این جا عرضه داشتم: پدرجان، گاه هست که سعی در رفع حاجت دیگران، موجب رسوایی آدمی می گردد. 
فرمودند: 
« چه بهتر که آبروی انسان در راه خدا بر زمین ریخته شود. 
سوم: آنکه سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ایشان صرف و خرج کنی و از فقر و درویشی در اینکار پروا منمایی. اگر تهیدست گشتی، دیگر تو را وظیفه ای نیست. 
چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوی و پرهیز پیشه خود ساز. 
پنجـــم: به آن مقدار تحصیل کن که از قید تقلید وارهی. » 

در این وقت از خاطرم گذشت که بنابراین لازم است که از مردمان کناره گیرم و در گوشه انزوا نشینم که مصاحبت و معاشرت، آدمی را از ریاضت و عبادت و تحصیل علوم ظاهر و باطن باز می دارد، اما ناگهان پدرم چشم خود بگشودند و فرمودند: 
« تصور بیهوده مکن، تکلیف و ریاضت تو تنها خدمت به خلق خدا است. »
بعد از آن فرمودند: 
« چون صبحگاه روز یکشنبه کار من پایان یافت، اگر حالت مساعد بود، خودت مرا غسل بده و کفن و دفن مرا مباشرت کن. »

همچنین سفارش کردند که مرحوم دکتر شیخ حسن خان عاملی که طبیب معالجشان بود ایشان را به جانب قبله کند و آداب میت را اجرا نماید. و به مرحوم سید مرتضی روئین تن مدیر روزنامه طوس نیز فرمودند: 
« شما هم صبح یکشنبه بیائید و بعد از فوت من یکساعت بالای سر من قرآن بخوانید. »

 

  • ۲ نظر
  • ۰۳ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۲۲