آقای احمدی نژاد تو اشتباهی هستی!
بسم الله...
از همان اولش اشتباه بود.
از همان اول ... اصلاً آمدنت اشتباه بود.
نباید می آمدی آقای احمدی نژاد!
من باتو مخالفم اما نه از جنس دیگر مخالفانت وباتو موافقم اما باز هم نه از جنس دیگر موافقانت.
اینجا دنیای دیگری است.
خوب گفته اند جهان سوم. اینجا دنیای سوم است.
نگاه ها غیر از دیگر نگاه هاست.
حرف ها غیر از دیگر حرف هاست.
دردها غیر از دیگر دردهاست.
اصلاً مردم غیر از دیگر مردم جهانند.
اینجا قوانین خودش را دارد.
تونباید به اینجا می آمدی اصلاً اشتباه زاییده شده ای تو اصلاً مال جهان ما نیستی.
تو اصلاً سیاست بلد نیستی.
اینجا همه سیاست بلدند.
اینجا سیاست غیر از جاهای دیگر است.
اینجا باید دروغ بگوئی.
اینجا مردم بودن غیر از دیگر دنیاست.
تو اینجا اشتباهی هستی.
تو اینجا اشتباه آمده ای.
تو اصلاً زمان را اشتباه آمده ای.
اینجا همه خوابند و خوش دارند بخوابند.
اگر شروع بکار کنی، سروصدا می کند و اینها بدخواب می شوند.
اگر پایت را روی دُمی بگذاری، فریاد صاحب دُم نیز باز دیگران را بیدار خواهد کرد.
و اینجا هر جا پا بگذاری دُمی است.
اینجا مردم برای همه دست می زنند.
نمی دانند برای که باید دست بزنند برای که پا و برای که دل!
اینجا اگر برایت دل بزنند مهم نیست،
مهم اینست که برایت دست بزنند.
اینجا هیچ کس به تو محل خواهد گذاشت،
چون تو اینجا غریبه ای،
تو از اهل اینجا نیستی.
اهل اینجا 8ساعت می خوابند،
۸ساعت سرکار چرت می زنند،
۸ساعت هم غیبت می کنند و تفریح.
اینجا جای تو نیست که اصلاً نمی خوابی.
اینجا جای تو نیست که ۳ساعت استراحت می کنی.
اینجا جای کسانی که بخواهند کار کنند نیست.
اینجا اگر کاری هم بکنی باید بخاطر پول باشد و مقام.
اما تو اینها مد نظرت نیست.
پس اشتباهی آمده ای آقای رئیس جمهور!
اینجا رئیس جمهور که این شکلی نیست.
اینجا رئیس جمهور که نباید دیسیپلینش را اینجوری به هم بزند.
اینجا رئیس جمهور که نباید برود پیش مردم، باید مردم بیایند پیش او.
آن هم با کلی عذاب کشیدن و آخرش هم نشود، ببینندش.
باید حرف های قلمبه و سولمبه بزند.
نه مثل تو ساده که همه بفهمند.
اینجا رئیس جمهورهای خاص خود را دارد.
اینجا باید سر مردم را کلاه بگذاری و گرنه کلاهت پس معرکه است.
اینجا حرف نیچه اصالت دارد "خدا مرده است!" امَا نه، خدا اگر مرده بود که تو نمی آمدی.
نمی دانم گاهی اینجوری گیج می شوم.
اصلاً ما هرچه می کشیم از دست همین خداست و همین دین و علی!
اما هر چه باشد این را مطمئنم که تو اشتباه آمده ای.
تو باید در زمان علی می بودی.
علی تنها بود، دنبال کسی می گشت که اهل کار باشد و اهل درد و اهل مردم.
تو باید آن زمان می آمده ای.
با همین کاپشنت، با همین لباس ساده و حرف زدن ساده و کار کردن سخت.
تو اشتباهی آمده ای اینجا.
هم تو، هم آن سیّد. همان تنها کسی که حمایتت می کند.
می دانی! تو بد وقتی هم آمده ای.
آمده ای و چرت بعد از ظهر ما را پاره کرده ای.
آخر این چه کار است. مگر نمی دانی 1400سال است دوره این طور کار کردن ها، این طور زحمت کشیدن ها، این طور حق گفتن ها گذشته.
مگر نمی دانی ما اگر خود علی هم بیاید، پشت سرش حرف خواهیم زد.
ما اگر حسین هم بیاید بجای کربلا، به سینه زنی هیئتمان می رویم.
دوره، دوره این حرفها نیست.
دوره، دوره ذوالفقار نیست.
دوره آتش در دست برادر نهادن نیست.
دوره طلحه و زبیرها را نا امید کردن ها نیست.
دوره، دوره نهج البلاغه نیست.
دوره، دوره آیه های جهاد و قرآن نیست.
باید با ائمه کفر کنار آمد. دوره، دوره "هل من ناصر ینصرنی" نیست.
دوره بی سیاست بودن و تشنگی کشیدن و قتل عام شدن نیست.
دوره، دوره حق نیست.
باید با معاویه ساخت.
باید هم مالک را داشت هم عمروعاص را.
باید با معاویه متحد شد و کشورهای دیگر را گرفت.
باید زرنگ بود، باید سیاست داشت، باید کیاست داشت.
"المومنُ کیّس"، حفظ خویش از اهمّ واجبات است، حتّی به قیمت کشته شدن حق.
دوره "و لو تلهو ایدیکم الی التهلکه" است. چرا با دست خودت به مهلکه بروی.
خود خدا گفته وقتی می توان با کمی سیاست هم خود را حفظ کرد، هم رأی خود را.
هم حمایت مردم را، هم حمایت ثروتمندان را هم حمایت زورمندان را،
هم حمایت مذهبیون را هم حمایت همه دنیا را.
وقتی می توان با کمی سیاست، هم دنیا را داشت، هم آخرت را،
چرا پس این کار را نکرد.
وقتی می توان حق را گفت طوری که به هیچ ناحقی بر خورد، حق را عمل کرد طوری که هیچ ناحقّی ناراحت حتی نشود، حق را پیروی کرد طوری که هیچ خطری تهدیدت نکند، حتّی حقّ را کشت، طوری که هم خدا راضی باشد هم خلق، پس چرا این کار را نکرد.
آقای احمدی نژاد!
بگویمت، اگر می خواهی اینجا بمانی، اگر می خواهی باز هم رئیس جمهور شوی، باید فامیلت را هم عوض کنی. هم فامیلت را هم فامیل ات را. دیگر این نژاد، حق مسوولیت گرفتن ندارند. نژاد احمد یعنی آل محمد. اینها و هرکه معتقد به اینهاست باید بروند. باید بروند جای دیگر، اینجا قوانین خودش را دارد.
اگر هر سال قرآن بر نیزه شود، هر سال حکمیت اجرا خواهد شد. ما هیچگاه از گذشته ها درس نمی گیریم.
آقای رئیس جمهور! ما دنبال دردسر نیستیم. برای همین پشت سرت نخواهیم آمد.
ما دنبال آسایش هستیم.
ما دوست داریم امنیت داشته باشیم.
پول داشته باشیم،
تفریح داشته باشیم،
خوش بگذارنیم.
اگر میزی هم باشد، که بشود پشتش چند تا جدول حل کنیم، بد نیست.
اگراینهاراکسی به ما بدهد،حتّی اگرحسین درکربلا باشد،ماقول میدهیم ازپشت میزمان تکان نخوریم.
ما آیه های جهاد را چه کار داریم. ما حرف های علی را چکار داریم. ما حقّ را چکار داریم. دوره، دوره این حرف ها نیست.
به ما چه که بچه های یتیم گرسنه می خوابند!
به ما چه که فلان جانباز ریه هایش سیاه شده و نفسش بیرون نمی آید!
به ما چه که در جنوب شهر بر مردم چه می گذرد!
یا به ما چه که فلان پدر کلیه اش را به مفت فروخت تا چند روز دیگر خانواده اش بتوانند زندگی کنند!
یا فلان دانش آموز کفش ندارد به مدرسه برود یا 1000تا کارگر را از کارخانه آقای فلان اخراج کرده اند یا... یا.. . اینها به ما چه ربطی دارد؟!
بگذار چرتمان را بزنیم.
برو دیگر همین حرف ها را هم که زده ام خواب دارد از سرم می پرد
- ۸۸/۰۳/۱۶