استاد شهید مطهری و روایت او از حماسه حسینی
روح که بزرگ شد، تن به زحمت می افتد و روح که کوچک شد ، تن آسایش می یابد… روح وقتی که بزرگ شد ، خواه ناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال می شود ، جریمه یک روحیه بزرگ را می دهد، جریمه یک حماسه را می دهد…
***
همین نگاه بود که روایت مطهری از عاشورا را از دیگر روایتهای رایج زمان خود متفاوت کرد. استاد شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی به دنبال پاسخ دادن به این پرسش بود : «چرا ظرفیت فکری و اجتماعی واقعه بزرگی مانند عاشورا، امروز آنقدر به دست ما دچار آسیب شده که تنها به بعد مصیبت و تراژدی و صفحه سیاه آن توجه می کنیم و از صفحه سفید و نورانی آن غافلیم؟» در پاسخ به این پرسش مهم بود که او اثری مانند حماسه حسینی را خلق کرد و در آن وجوه ایجابی و نورانی این حادثه الهام بخش را روشن نمود. برای همین ، دغدغه های اصلی مطهری را در این کتاب،چنین می بینیم : خرافه زدایی از عاشورا، توجه به ابعاد زندگی ساز و حرکت آفرین عاشورا و الهام گیری از ابعاد حماسی این واقعه.
***
تحریفهایی که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بی خاصیت کردن و بی اثر کردن قضیه بوده است و در این امر ،هم گویندگان و علمای امت تقصیر داشته اندو هم مردم.
شهید مطهری تحریفات عاشورا را منکری می دانست که باید با آن قاطعانه و مصلحانه برخورد کرد. او تحریفات را به دو دسته کلی«تحریفات لفظی» (دروغگویی درباره تاریخ و حوادث عاشورا) و «تحریفات معنوی» (القای اهداف غیرواقعی برای نهضت حسینی) تقسیم می کرد و می گفت: شما باید روضه راست بشنوید… اشکی که از راه قصابی کردن از چشم بیرون می آید اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد.
البته شهید مطهری برخلاف روشنفکران غرب زده نمیخواست به بهانه وجود تحریفات و اکاذیب رایج در عزاداریها ،تعلق معنوی مردم به امام حماسه سازشان را به ریشخند بگیرد. او در برابر عزاداریهای آمیخته به تحریفات تاکید داشت که : نباید با اینها مبارزه کرد باید اینها را اصلاح نمود.
نکته مهم این است که شهید مطهری تحریفات معنوی را بسیار خطرناکتر از تحریفات لفظی عاشورا می دانست. به نظر او، امام حسین (ع) آنقدر واضح اهداف خود از این قیام را توضیح داده است که اگر ما دست از تنبلی و بی سوادی و عافیت طلبی برداریم، هیچ احتیاجی به تفسیرهای ناروا از این حادثه نداریم و با همین نگاه بود که تفسیرهای صرفا معنوی و شخصی از این حادثه همه جانبه و اجتماعی را نقد می کرد.
***
شعارهای اباعبدالله (ع) شعارهای احیای اسلام است . این است که چرا بیت المال مسلمین را یک عده به خودشان اختصاص داده اند؟ چرا حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می کنند؟ چرا مردم را دو دسته کرده اند: مردمی که فقیر فقیر و دردمندند و مردمی که از پرخوری نمی توانند از جایشان بلند شوند؟
الگوپذیری اجتماعی و حرکت در مسیر آزادیخواهی حسینی ، دغدغه ای بود که مطهری داشت و می گفت رمز اصلی عزاداری برای سید الشهدا(ع) همین تجدید روحیه انقلابیگری و ساکت ننشستن در برابر ظلمها و انحرافهاست. او حسین (ع) را نه یک مقتول تلف شده که باید به حال او و خانواده اش تاسف خورد، بلکه قهرمانی اجتماعی می دید که یاد او باید زنده کننده روح حماسه و عزت و سازش ناپذیری باشد.
مطهری با نگاهی دقیقتر، حادثه عاشورا هم به عنوان امر به معروف و نهی از منکر و هم به عنوان یک حرکت تبلیغی برای معرفی دین می دید وبرای همین در «حماسه حسینی » طی دو فصل مجزا و مفصل ، مبانی فکری قوی خود را در دو موضوع امر به معروف و نهی از منکر و تبلیغ و مبلغ مطرح کرده که از جنبه کاربردی بسیار خواندنی و شیرین هستند.
نگاه نقادانه استاد شهید مطهری به عزاداریها و تاکید او بر جنبه های الگوآفرین حماسه حسینی ،نه فقط در کتاب حماسه حسینی بلکه در تمامی آثار او ردپایی دارد. مثل آن جا که می گوید: « آیا حسین بن علی (ع) نیازی دارد که ما و شما بیاییم بنشینیم و برایش گریه کنیم ، العیاذبالله ،عقده های دلش خالی می شود؟ ...یا عقده های دل فاطمه زهرا(س) و حضرت امیر(ع) خالی می شود؟ ... پس مساله چیست؟ ... اسلام، اصلی دارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگری ، اصلی دارد به نام حماسه شهادت... حسین (ع) حماسه شهادت است ، حسین شعار عدالت اسلامی است... تا شما نام حسین(ع) را زنده نگه می دارید، یعنی ما طرفدار عدالت اسلامی هستیم . اینکه پرچم سیاه بالای خانه تان می زنید یعنی من وابسته حسینم. کدام حسین ؟ همان حسینی که درراه عدالت شهید شد.».
منبع: کتاب حماسه حسینی جلد 1
***************
پی نوشت:
۱-نمایش خلقت جهان پرورش انسانهایی است که در برابر شدائد بر هر چه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند.
۲-جاذبه خاک به ماندن می خواند، و آن عهد باطنی به رفتن... عقل به ماندن می خواند ، و عشق به رفتن... و این هر دو را خداوند آفریده است تا وجود انسان ، در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا شود.
۳-پی نوشت های دیگری هم هست که فردا نوشته میشه.
- ۸۵/۱۱/۰۶