به همین سادگی
سه شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۸۶، ۰۷:۴۵ ب.ظ
-
امروز دلم میخواست درباره انقلاب بنویسم و جشن ۲۲بهمن و حضور مردم و پای بندی به آن عهدی که ۳۰سال قبل بستیم.
-
بنویسم از اینکه در این ۳۰سال چه گذشت و چه نتیجه ای دیدیم...
-
اینکه در جواب کوته فکرانی که می گویند رفراندوم! بگویم آیا نمی بینید ۲۹سال است هر ساله رفراندوم برگزار می شود و هر سال بیشتر از سال قبل مردم حضور دارند...انتخابات ها...راهپیمایی و جشن ۲۲بهمن...
-
و شاید نوشته های دیگری نیز...
-
و بگویم از شعری که امیر برایم از دیوان شمس حضرت مولانا گرفت و سوژه خنده چندشب قبلمان شده بود...مثلا فال!
-
اما چه کنیم که هرچه سعی می کنیم دچار روزمرگی نشویم گاهی اوقات این روزمرگی ها از لابلای در و دیوار زندگی وارد می شوند و گاهی اوقات ما نیز دچار روزمرگی می شویم...به همین سادگی...و چه بد است این...
-
بگذریم....شاید وقتی دیگر حرفهایی که اینجا باید می آمد را بگویم...
-
اینجا کسی است پنهان دامان من گرفته...خود را سپس کشیده پیشان من گرفته
-
تبریز شمس دین را بر چرخ جان ببینی...اشراق نور رویش کیهان من گرفته
- ۸۶/۱۱/۲۳