تبسم آقا ، بلاهت دشمنان را آشکار کرد...
گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
پس از برگزاری پرشور و حضور بی سابقه مردم در انتخابات مجلس خبرگان رهبری، دشمنان که توطئه های پلیدشان را ناکام یافته بودند، ترویج شایعه ای را آغاز کردند به این مضمون که رهبر معظم انقلاب بیماری شدیدی دارد و در یکی الز بیمارستان های تهران بستری شده است.
کسی به این شایعه مسخره محل نگذاشت تا این که بعد از عدم حضور رهبری در مراسم عید قربان، بسیاری از رسانه های آمریکایی و اروپایی اعلام کردند که آیت الله خامنه ای فوت کرده است. از آنجایی که شایعه مسخره این رسانه ها مورد بی توجهی محافل داخلی ایران قرار گرفته بود، غربی ها ادعا کردند که رسانه های ایران سکوت کرده اند، پس این خبر صحت دارد !
این شایعه تا آنجا پیش رفت که رادیو اسرائیل خبر داد : شاهدان عینی از پایتخت ایران گزارش می دهند، در پی پخش گسترده شایعه مرگ آیت الله خامنه ای در شامگاه پنجشنبه، از صبح دیروز تا ساعات ابتدای بعدازظهر (که مراکز خرید بدلیل تعطیلی روز جمعه به کار خود پایان می دهند)، شیرینی فروشی ها و گل فروشی های تهران با خیل عظیم و بیسابقه مشتریانی مواجه شده بودند که لبخند برلب داشتند ولی در سکوت معناداری به خرید شیرینی و گل اقدام می کردند(!!!!!!!!!!!!!!!)
اما در روز عید غدیر حضرت آیت الله خامنه ای ولی امر مسلمین جهان در حسینیه امام خمینی حاضر شد و با صلابت همیشگی سخن گفت و با تبسمی باز هم بلاهت و حماقت دشمنان این نظام را بر همگان آشکار کرد.
ملت، عشق به ولایت را از غدیر خم و از عشق به مولا علی به یادگار دارد و از همین رو، تبسم "آقا" زبانه های محبت به اهل بیت را در این ملت صدچندان می کند.
پی نوشت:
1-این اقدام احمقانه رسانه های خارجی قبلا نیز صورت گرفته بود . برای اطلاع از آن می توانید به این لینک مراجعه کنید.
۲-برای اهدا به آنکه گرد شمع وجودش پروانه شیداییم ، آنکه سیمای نورانی اش مایه وجد معنوی ماست و آنکه تولی به ولایت او حجت شرعی فریادگری ماست، چیزی نیافتم تا پیشکش کنم و ناگزیر باز هم به دامان خود او در آویختم و شعر زیبایش را به خود او تقدیم می کنم .باشد که تلالو سیمای علوی و فاطمی اش همواره بهجب بخش دوستان و کورکننده چشم دشمنان و بدخواهان دون و زبون باشد:
حرفی بگوی و از لب خود کـــــام ده مرا ساقی زپا فتاده شدم جـــــام ده مرا
فرسوده دل ز مشغله جسم و جان بیـا بستان زخود ، فراغت ایـــــــام ده مرا
رزق مرا حواله به نامحــــــرمان مـــکـــن از دست خویش باده گلفـــــام ده مرا
بوی گلی مشام مرا تازه مـــــــی کنـــد ای گلعذار! بوسه به پیغـــــــام ده مرا
عمرم برفت و حسرت مستی زدل نرفت عمری دگـــر ز معجـــزه جــــام ده مرا
ای عشق! شعلــــــــه بر دل پر آرزو بزن چندی رهایی از هـــوس خام ده مرا
جانم بگیر و جام می از دست من بگیر ای مدعی هر آنچه دهی نام ده مرا
مرغ دلم به یاد رفیقــــــان به خون تپید یا رب ! امید رستن از این دام ده مرا
بشکفت غنچه دلم ای بــــاد نوبهـــــار خندان دلی بســـان امین وام ده مرا
۳-به زودی پی نوشت های دیگری در این محل نصب (نوشته ) خواهد شد.
- ۸۵/۱۰/۲۴