تسلیم
با توام؛ تنها با تو؛ مهربان بی منت و بی "چشم داشت"
با تو ام؛ که تنهایم نمی گذاری؛حتی گاهی که به تو پشت می کنم؛ حتی به گاهی که به مسیر غیر تو می روم؛ حتی گاهی که کاری غیر خواست تو انجام میدهم؛ همیشه کودکی ام را قبول کرده ای؛ همیشه خطایم را پوشانده ای و گذشته ای و بهتر از عملم را نتیجه داده ای...
با توام؛ الله من؛ رب من؛ پرورش دهنده من؛ پذیرنده هر چه که باشم و هرچه که هستم؛ مهربان من هرچه که کنم و هر چه که کرده باشم؛ انیس من حتی وقتی که فراموشت کرده باشم؛ همراه من حتی وقتی که به خیال خودم جا گذاشته باشمت؛ با تو ام... با تو... می پذیری دوباره مرا؟!!!
آنگونه نیازمندم که مثل طفل یک روز شیر ننوشیده به سینه مادر؛ آنگونه می خواهمت مثل دونده خسته بی رمق نفس بریده "تشنه به آب"؛آنگونه می خواهمت مثل اسیر 40 سال از وطن دور تشنه به آغوش مهربانی آشنا؛ مثل غریق دریا افتاده کشتی دیده بی نا و نوا؛ آنگونه کمت دارم که تو دانی و من دانم؛ توان صدا زدن هم ندارم؛ به سویم می آیی؟! پناهم می دهی؟! در میان موهایی که از هر تک تکش شرم و غفلت و گناه می بارد انگشتان نوازشگر مهربانت را به نرمی می نوازی؟!
نه! مرا دیگر طاقت این فاصله ها نیست!!!
تاب و توان و تب افتاده از دست فتاده را جز تو که می پذیرد؟ جز تو که جا می دهد؟
بابی انت و امی و نفسی و مالی و اسرتی...
مادر را کجا توان همپایی با مهر و مهربانی تو باشد که شیرم داده و پرورشم داد تا به وقت پیری دستش گیرم!
پدر را کجا توان "هم مثلی" با بخشش تو باشد که به وقت نداری و کودکی ام سر سفره اش نشاند تا به وقت از پا فتادگی تنهایش نگذارم!
کدام مهربان را با مهربانی تو هم جنس ببینم که هر که مهربانی کرد فقط برای آن بود که مهربانی مضاعفی از من بستاند_چه بتوانم چه نتوانم؛چه بدانم چه ندانم؛ چه بخواهم چه نخواهم_
کجاست شنونده ای دردمند، آنگونه که آرام و بی صدا و همدردانه گوش به نجواهای بی وزن و قافیه و بد ادبیاتم تو می دهی؟!
خدایا تو آن مهربان بی نظیری که نه آفریدی که نیاز داشته باشی ام؛نه همه وسایل تولد و رشدم را فراهم نمودی تا یاری ات کنم!!!! چه بناممت بی همتای بی بدیل؟؟؟؟ چگونه بخوانمت سبحان من؟؟؟؟
جرعه ای از "کرشمه های نیم نگاهت" را به این "در راه مانده بی کس بی چیز به له له افتاده" عطا می کنی؟
آیا هنوز این نفس افتادگی مقبول "درگاه خسته فقیر و ذلیل و خسته پسندت" نیست؟
الهی العفو ...
الهی العطش...
الهی دریاب...
- ۸۸/۰۷/۰۹