جدایی دین از سیاست؟
طرح جدایى دین از سیاست موضوع جدیدى نیست، این رویکرد پس از خیزش علمى اروپا در جهان غرب طرفداران زیادى پیدا کرد و عامل اصلى آن از یکسو نقایص و تحریفات پدید آمده در متون دینى مسیحیت بود که شدیداً وثاقت آنها را زیر سؤال مىبرد، و از سوى دیگر عملکرد ارباب کلیسا بود که خود را نمایندگان خدا خوانده و پاپ را معصوم دانسته و با چنگ اندازى به دستگاه سیاست، شدیداً به ثروت انبازى، تکاثر، افزون خواهى و مصادره و تملک بی حد و حصر اراضى می پرداختند.
چنین سیماى تیرهاى از حکومت به نام دین ضربههاى بزرگى بر پیکر دین و دین باورى وارد ساخت و روشنفکران را به اندیشه بیرون راندن دین از صحنه سیاست، اجتماع و حتى مسائل فرهنگى رهنمون شد. از طرفى نیز طمع ورزان دنیا طلبى که برخى از تعالیم اخلاقى و فرهنگى دین را مانع هواهاى نفسانى خویش مىیافتند، از این آب گل آلود ماهى گرفته و براى گسترش سلطه سرمایهدارى خود بهترین چاره را در محصور ساختن دین در زندان فردیت یافتند. مجموع این عوامل باعث شد که این تفکر در جهان غرب جا بیفتد که اساسا دین یک مسأله فردى بیش نیست و تنها تنظیم کننده رابطه فرد با خداست و قلمرو اجتماع و سیاست براى آن، منطقه ممنوعه مىباشد. اشتباه بزرگ بسیارى از به اصطلاح روشنفکران جامعه ما نیز این است که یک اشتباه بزرگ تاریخى را که در یکسوى عالم رخ داده تعمیم مىدهند و اسلام و روحانیت را نیز با مسیحیت و ارباب کلیسا مقایسه مىکنند، در حالى که «میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است». با اندک تأمّلى در متون دینى مىتوان دریافت که بسیارى از احکام نورانى اسلام، احکام سیاسى و اجتماعى است و رهبران و پیشوایان دینى ما نیز چو پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) عالىترین مدل حکومت را در طول تاریخ بشرى عرضه نموده و پیاده کردهاند. امام امت نیز با جدیت و قاطعیت، بر تفکیک ناپذیرى دین و سیاست تاکید می ورزیدند و حرکت انقلابى ایشان نیز پرتوى از همین طرز تفکر بود. لیکن در اینجا باید متوجه بود که نه سیاست لزوماً دغلبازى و نیرنگ است و نه سیاست دینى با این روش همخوانى دارد، بلکه اساساً تعریف سیاست و منش سیاسى در نگاه دینى با نگرش سکولار کاملاً متفاوت است.
نکته دیگر این که براى زدودن شبهات و پیرایه ها از دین، باید جلوى سوء استفاده از دین را گرفت نه این که تعالیم سعادتبخش اجتماعى و سیاسى آن را کنار زد.
- ۸۵/۰۷/۱۶