بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

حکایت شیرین این خاندان!

جمعه, ۲۴ خرداد ۱۳۸۷، ۱۱:۴۸ ق.ظ

حکایت این خاندان مرعشی و هاشمی هم عجب حکایت شیرینی است . شیرین از این جهت که ما امت ارزش مدار این نظام ، مجبوریم هر از چند گاهی به بلاهت این جماعت بی ریشه (بی ریشه از این جهت که اصل و ریشه ی این قماش به ترکمنستان باز می گردد و ربطی به این آب و خاک ندارند و جد اعلای این ها از گردنه بگیران به نام آن بلاد بوده است . می گویید نه ! از جناب مستطاب ، هاشمی بهرمانی بپرسید !) یا بخندیم و یا بگرییم . حال بماند سه دهه دوشیدن این حکومت و این کشور توسط این خاندان عظیم الشأن که خودشان و اعوان و انصارشان را محق می دانستند در هر آن چه به این ملت خون داده و خون دل خورده تعلق داشت ، تازه پیش غذای این خوان سی سال گسترده شان محسوب می شود . و البته ، این گریه کردن ها و خندیدن ها برای دیروز و امروز این مملکت نبوده و نیست . و باز هم البته این دوشیدن ها هم ، حکایت خاص خودش را دارد و نوعش هم به فراخور زمان و مکان تفاوت دارد . ای کاش شما هم چون من خاطرات یکی از محافظان « آقا » را می شنیدید که چه ها از شیطنت های این جماعت بی ریشه می گفت و که ها را هم دست اینان برنمی شمرد .

سایه ها چه حرف ها که با آدم نمی زنند !

 آری ! حکایت این خاندان مرعشی و هاشمی هم عجب حکایت شیرینی است . هر وقت و هر جا تا آمده ایم حرفی بزنیم ، با پشت دست بر دهانمان کوفته اند که هیس ... ! امام گفته که هاشمی فرزند من است ... زنده گی این نهضت به حیات هاشمی بسته است ... هیچ کس برای « آقا » هاشمی نمی شود و ... و هیچ کس نگفت که همین امام کبیر بارها اعلام کرد که ملاک حال فعلی افراد است ... پرونده ی جهاد و ایثار و تقوای طلحه و زبیرها بسیار تاب ناک تر از چهره ی کریه این قماش است ... دیگر تبر علی علیه السلام هم نمی تواند شمش های طلای اینان را برای بیت المال تکه تکه کند... « آقا » خاتمی را هم از موضع ره بری مورد نوازش قرار داد ولی آیا هیچ کس برای ایشان خاتمی نمی شود ؟ حال همه ی این ها به کنار . اگر هر جمله ی حضرت « آقا » این قدر برای جماعت همه رقمه خوش بین ، ملاک محسوب می شود ، این همه جملات آتشین در حمایت همه جانبه از شخص محمود احمدی نژاد به کجا می رود ؟! چرا ناگهان در این جا همه معاویه پرست شده و جهاد و پیکار و شمشیر زدن های مالک را برادر کشی دانسته و عقب نشینی از چادر فرزند هنده را خواستار شده اند ؟!

 حکایت این خاندان مرعشی و هاشمی هم عجب حکایت شیرینی است . هر جا که بوی پول از آن جا به مشام برسد ، این جماعت خوش شامه پیش از هر کس دیگر در آن جا به پارو کردن پول مشغول اند . بنیاد عریض و طویل مولی الموحدین و کرمان موتور ، ارگ جدید بم ، هفت باغ و هفت بهشت ماهان ، شرکت هواپیمایی ماهان ایر ، شرکت کرمان خودرو و ... هر جا بحث کند و کاو آثار باستانی و زیر خاکی و عتیقه جات پیش می آید ، نام این جماعت هم با آن هم راه است . ماجرای باغ قلهک و سفارت ییلاقی دولت فخیمه ی انگلیس که یادتان هست ؟! این باغ و محتویات درون آن برای آقا محسن هاشمی یک معنی دیگر دارد که به تر است اصل ماجرا را از خودش بپرسید !

شریک همیشگی خاندان

حکایت این خاندان مرعشی و هاشمی هم عجب حکایت شیرینی است . آن موقع که بحث جنگ بود و جهاد و پیکار و همه هم راه با امام خویش ، شعار « جنگ ، جنگ ، تا رفع فتنه در عالم » می دادند ، حضرت بهرمانی با دور اندیشی خاص خود ، فریاد « جنگ ، جنگ ، تا یک پیروزی » می کشید و جوانان غیور این مرز و بوم را با سیاست های خاص خود به عملیات های صرفا ایذایی تشویق می کرد تا دشمن را به پای میز مذاکره بکشاند . و وقتی هم ، این عملیات ها حتا با نیت ایذایی به پیروزی های غیر قابل باور می رسید و سنگرهای دشمن تا آن سوی دجله به عقب رانده می شد ، حضرت ایشان با پیغام و پسغام و فرستاده و نماینده ، بچه های بسیج و سپاه را وادار به بازگشتن به موقعیت های قبلی می کرد . نمونه اش را در بدر و در مواجهه ی با همت و مهدی باکری می توانید پی بگیرید ... ! و چه تماشایی بود که در همان روزها ، قبل و بعد از آن ، این عزیز دل همه ی عافیت طلبان عالم امکان ! پدرانه برای فرزندان این مرز و بوم ، دل می سوزاند و گریبان چاک می کرد و باز هم نمونه اش یادداشت های حضرت ایشان در خاطرات سال شصت می باشد : « ... چهارشنبه ، 16 دی [1360] : « محسن » آماده ی برگشتن به بلژیک ، برای ادامه ی تحصیل شده . ساعت دوازده پرواز داشت . من و « عفت » کمی نگران امنیت او در خارج هستیم . او را شناخته اند و در جزوه ای او را اسم برده اند و اخیرا دو دانش جو در آمریکا و اسپانیا ، توسط منافقین شهید شده اند . با او صحبت کردم که اگر احساس خطر کرد ، به کشور دیگر برای تحصیل منتقل شود و یا به ایران مراجعت نماید . به مجلس رفتم ... « حاج احمد آقا خمینی » تلفن کرد و اطلاع داد ، امروز عراقی ها شیاکوه را که چند روز پیش گرفته ایم ، پس گرفته اند و ما حدود پانصد نفر تلفات داده ایم . مقامات نظامی هم این خبر را تأیید کرده اند . بسیار تلخ است . سپاه هم تأیید کرد ... » و چه مدبرانه جناب هاشمی بهرمانی فرزند ارشد خود را (با وجود نگرانی از شهادت در خارج کشور توسط منافقان کوردل) به دهان شیر فرستاد تا مانند بچه پاپتی های بی اصل و نسب و بسیجیان پابرهنه تلف نشود و امروز پای تخت این کشور اسلامی بدون مدیر نماند و چرخ های فولادین مترویش بر ریل های آهنین بچرخد و بساید و هم زمان « علی » آقای بیست و سه ساله را که با وجود فرزند برادر بودنش ، مثل محسن عزیز می داشتش ، در همان بلژیک به ارتباط با سازمان « سیا » تشویق کرد تا رابطه ی با ایران رونق بگیرد و بیست و شش سال بعد افشا کند که امام خمینی (ره) از اول هم مخالف طلب مرگ برای آمریکا بود !

 

پی نوشت:

  • این حکایت ادامه دارد ...
  • این  مطلب یادداشتی بود از سهیل کریمی عزیز که  از تیر  فیلترینگ اینترنتی در امان نموند و یه مدتی فیلتر بود...
  • خیلی با خودم  کلنجار رفتم تا اینو بنویسم..چند روزی بود می نوشتم ولی قبل از ارسال همه شو پاک می کردم...

نظرات (۴)

از تیر فیلترینگ در امان نماند یعنی چه؟مگر تصفیه(فیلترینگ) تیر است؟از وبلاگتان خوشم آمده و مدتی است که به شما لینک داده ام پس لطفا پاسخ دهید.پاسخ:بسم الله...سلام...از این جهت گفتم تیر فیلترینگ که جدیدا رسم شده وبلاگ ها و سایتهای حامی دولت هم فیلتر میشه...نه از این جهت که حامی دولت هستن...بیشتر بخاطر انتشار مطالب ارزشی فیلتر میشن...
  • توسط:شازده کوچولو
  • سلام استادچطور ؟
  • توسط:شق القلم
  • بسم اللهبعد از سلامدر پنجره «شق القلم»؛چند خطی، پیرامون «مرگ عقربه ها»،یعنی همان لحظه...آدینه؟بیا!...یاعلی
  • توسط:ته تغاری
  • این نظر بالایی رو من دادم؟؟؟مگه چند تا ته تغاری اینجوری هست؟/عجیبه به خدا!!من تو پایتخت بلژیک یعنی بروکسل هستم!!این مسئله ای که گفتید تو کویت بوده!بازم به کشور عربی...ترکیه رو ندیدید!!سال پیش هم تو پست مطلبم نوشتم!!بلژِیک پرواز مستقیم به ایران نداره مجبوریم دو پروازه بیاییم!!واسه همین با پرواز ترکیه میریم!!از ترکیه به ایران یه وضعیه به خدا...دیگه الان ها بدتر!! قبلا تا می گفتند به خاک ایران رسیدیم همه مانتو و روسری رو می پوشیدند!!الان دیگه خدا خیر بده..پرواز می شینه ... درها باز میشه...بعد تازه یادشون می افتهنمیدونم دلیل این کارا چیه!! به نظرم مهم ترینش پدر و مادره...یعنی خانواده!!واقعا پدر و مادر بزرگترین نعمت هستند...سلام... کسی به اسم شما کامنت گذاشته بود.چون این مساله در مورد یکی دوتا از دوستان دیگه از جمله آقا توحید هم صدق کرده بود و مشکلاتی ایجاد شده بود به همین خاطر اون کامنت رو حذف کردم.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی