خدا رحمت کند حافظ را...
دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۸۶، ۱۱:۴۱ ب.ظ
خدا رحمت کند حضرت حافظ را که دقایقی مانده به تحویل سال امسال در جوابم گفت:
-
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ،گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
-
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت، با من راه نشین باده مستانه زدند
-
آسمان بار امانت نتوانست کشید،قرعه کار به نام من دیوانه زدند
و من در فکر اینکه چه خواهد شد...
و امشب هم که ساعتی از نیمه ی آن هم گذشته است آن سخن عجیب را که :
-
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور،کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
-
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن، وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
-
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب،باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
و در فکر اینکه چه خواهد شد...
و چه جالب که دوستی زمانی پیش ،از قول حافظ به من گفت:
-
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند، چون تو را نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور
و در فکر اینکه اینها یعنی چه؟
پی نوشت:
-
و احتمالا باز هم متلک های امیر در راه است! و رسوایی هایی که در پیش است!
-
برف سنگینی می بارد و من هم که در شهر دیگری هستم و در منزل نماینده ی اسبق مجلس و کاندیدای فعلی ! و برف نگذاشت که به خانه برگردم...البته اگر بجای دو هزار تومان کرایه ی مسیر ، ده هزار تومان کرایه ای را که آژانس گفته بود می دادم آنهم فقط برای ۱۵کیلومتر ! الان در خانه می بودم!!!
-
عجب خط نوشتی که چندین خط شد!
- ۸۶/۱۱/۱۵