خون بهای عشق آسمانی
شب های قدر، شب های دلدادگی و عقل سپردگی در محضر معشوقی است که با قدرت لایزال خویش، یک شب از آن را برتر از هزار شب قرار داد. شب های قدر، شب های دل سپردگی به دریای غریبی است که با تمسک بر آن می تون در اقیانوس عظمت علی (ع) غوطه ور شد ،میتوان زیر باران رحمت بی منتهایش رفت و چشم بر افقی دوخت که روزی مردی آسمانی با ذوالفقار عدالت از آن سوی خوهد آمد و فرق شقاوت را خواهد شکافت و شب های قدرش را در شهری احیا خواهد گرفت که در کوچه و پس کوچه های آن میتوان عطر حضور مرد غریبی را استشمام کرد که پیام او را کوفیان بی جواب گذاشتند و رد پای فرمانده تنهایی را دید از که صفین به نخلستان های کوفه کشیده می شود . او قرآن را در خانه محقری به سر میگیرد که رد خونی از مسجد کوفه تا بدانجا امتداد می یابد و یقین خواهد گریست. اما نه چون ما خاکیان به حال خویش، که بر مردمی می گرید که ولایت بر آنان حکایتی بس غریب است...
او برای فاتح خیبر می گرید که گرفتار بی تفاوتی و نامردی کسانی شد که گمان بردند می توانند من کنت مولاه فهذا علی مولاه را در پس رفراندوم بی شرمانه و مزدورانه سقیفه پنهان کنند . او برای واپس زدگی عشق می گرید. چرا که شب قدر شب عاشقی است و چه کسی عاشق تر از رهبر غریبی که خون خود را خون بهای عشق آسمانی قرار داد تا به درگاه معشوق راه یابد.
او که با سکوت و تنهایی خانه نشینی ۲۵ساله را تجربه نمود و در پی آن خدا را از ورای خانه گلی اش به نظاره نشست و کوفه را به مقدس مابانی واگذار نمود که یقین داشتند مراد حضرت حق در قرآن از آنانی که در حال رکوع زکات می دهند، کسی غیر از علی (ع) نیست. اما هم را به ورای افکار سپردند تا مبادا از دنیاپرستان عقب بمانند.فرصت طلبانی که به چشم خویش مهر تایید خداوند را بر امامت و ولایت علی(ع) دیدند و یقین داشتند که غدیر تجلی گاه وعده الهی است . اما با خنجر سقیفه بر فرق آن کوبیدند و با حقارت تمام حقانیت غدیر را در ضلالت سقیفه پنهان کردند تا علی (ع) را محکوم به خانه نشینی نمایند.
۲۵سال، سال کمی نیست.به خصوص آنکه دیگر دستان خدایی زن پهلو شکسته ای نباشد که اشک غربت را از گونه های مظلومیت مرد زندگی اش بزداید و چه جفا کردند آنانکه دفاع فاطمه(س) را تنها به حساب حمایت از همسرش گذاشتند.
غافل از آنکه فاطمه(س) با حمایت از علی(ع) خواست علم امامت را استوار نگه دارد به همین جهت زبانه های آتش غاصبان ولایت را به جان خرید. او قبل از آنکه علی را بر مسند امامت ببیند ولایت را از پیشانیش خواند و برای اثبات آن بین در و دیوار محسن را به قربانگاه عشق فرستاد. کاش هر کس به اندازه درک خویش، ولی شناسی را از فاطمه (س) می آموخت. حتی ابن ملجم معلون که با تظاهر به حفظ دین شمشیر جهالت خود را بر فرق قرآن ناطق فرود آورد و مقدس مابان عافیت طلبی که همه سعی خویش را به کار بستند تا دست علی (ع) را از سیاست دینی و اداره امور مسلمین قطع نمایند و رهبری او را تنها به گفتن پند و موعظه منحصر نمایند تا بدین گونه با سلب اختیارات او راهی برای غارت اموال مسلمین بیابند و شقاوت پیشگانی که با زخمی نمودن پدر یتیمان ، همه یتیمان گرسنه و پا برهنه کوفه را با ظرف های شیر به در خانه علی کشاندند و آنان نیز همگام با زینب (س) ظرف کوچک قلب خود را از پر شیر "امن یجیب" نمودند تا شاید دعایشان مستجاب شود و دوباره در دل شب مردی مهربان در خانه های فقیرانه آنان را بکوبد و آنان را از چنگال دهشت زای فقر و گرسنگی برهاند.
اما علی (ع) رفت با اطمینان به آنکه روزی خواهد آمد.همراه با مردی سبز پوش و منتقم که کربلا و کوفه اولین انتقام گاه اوست.
- ۸۷/۰۶/۳۰