بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

سرود سرنوشت....

يكشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۸۵، ۰۶:۱۷ ب.ظ

قرار بود در مورد تئاتر سرود سرنوشت بنویسم. این نمایش برداشتی تئاتری از تئوری تکامل حیات در اندیشه مولوی ،عارف و فرزانه بزرگ ایران است. در اندیشه مولوی ، حیات تا در مرحله انسانی شکوفا شود، مراحل چندی را ، چون جمادی ، نباتی و حیوانی پشت سر گذاشته است. مرحله انسانی چهارمین ایستگاه تکامل زندگی است.

هر یک از این مراحل یا اقلیم ها به مثابه بستری برای اندوختن تجربه و پخته و پرورده شدن در کوران ابتلائات و آزمایش ها هستند. ذره ای که در خود استعداد ادراک مطلقیت را دارد و می تواند با گسترش صفات الهی در خود و افزایش حجم ظرفیت وجود خود، به مرتبه " ولی اللهی " برسد ، لازم است آزمون های سختی را پشت سر بگذارد. مهم ترین این آزمون ها ، آزمون مرگ است. مرگِ آن چیزی که پای بودن را از رفتن باز می دارد و موجود را مانع از حرکت در مسیر تکاملی می گردد. در مرحله انسانی ، از انسان انتظار می رود که آگاهانه بندهای تعلقش را به جهان مادی ، بگسلد. زیرا که او برای " دوستی با خدا" انتخاب شده است. انسان خردمند برای نیل به سعادت ، چه اخروی و چه دنیوی  آن ، می داند که چاره ای جز تسلیم به این تقدیر (رسیدن به مرحله ولی اللهی ) که خدا برایش رقم زده است ، ندارد. پس به میل یا به اکراه بدان تن می سپارد. چرا که برنده شدن او و درک سعادت در گرو این خطر است:

ای رفیقان راه ها را بســــت یار                   آهوی لنگیــــــــم و او شیر شـــــکار

جز که تسلیم و رضا کو چاره ای                  در کف شیـــــــــر نر خونخـــــواره ای

خود ندارد خواب و خور این آفتاب                 روح ها را می کند بی خورد و خواب

که بیا من باش یا همخوی مـــن                 تــــا ببینـــــی در تجلـــــی روی من  

این درخواست یا فرمان که "بیا من باش" ، موجود محدود و نسبی را به کندن و رها شدن از محدودیت هایش فرا می خواند: خواهش ها، آرزوها، امیال و هزاران بند پیدا و پنهانی که از مسیرهای گوناگون تاریخ و نژاد و فرهنگ و آیین و سنت های اجتماعی و غیره، هویت این موجود را شکل بخشیده اند و دنیای او را ساخته اند و او  " من " شده است. حال ، رها شدن از این "من" که "من" ی است دروغین و ساخته و پرداخته چیزها و کسان دیگر ، چگونه ممکن است؟ مولوی ، پاسخ پیامبر (ص) را می پذیرد: "موتوا قبل ان تموتوا " (بمیرید ،پیش از آنکه بمیرید)؛ چرا که تکامل ، به معنای حرکتی بالنده به سوی بینهایت ، جز با مرگ صورت نمی پذیرد:

از جــــمادی مُردم و نــامی شدم         وز نمــــا مُردم به حیـــوان ســـــر زدم

مـــردم از حیـــــوانی و آدم شدم          پس چه ترسم، کی ز مردن کم شدم

بعد از آن هم باز میرم از بشـــــر          تــــا بــــــر آرم از ملائک بـــــال و پـــــر

از ملک هم بایدم جستن ز جــو          کــــل شی ءٍ هــــالک الاّ وجهــــــــــهُ

پس عدم گردم عدم چون ارغنون        گــــویدم کانّا الیــــه راجعــــــــــــــــون

***

پی نوشت:

چه زیبا گفته است سید مرتضی آوینی که : هنر آنست که خود بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبدا و منشا همه هنرها آنانند که اینگونه مرده اند.

نظرات (۵)

  • توسط:توحید
  • بوسه زدم به مقدمتان.
  • توسط:انجمن طنز
  • سلام اقای سلطانی عزیزهنوز منتظر شماییمموفق باشید
  • توسط:علیرضا
  • با گوسفندان چه می کنیم؟!شیر گوسفندان می دوشیمپشم گوسفندان می چینیمگوشت گوسفندان می خوریمو گوسفندان می خوابندوقتی گرگها بیدارندراستی سگهای گله کجان؟
    سلام خوبین؟ خیلی دوست داشتم که این پستتون رو زود تر بنویسین خیلی تئاتر جالبی بوده ......مخصوصا این جمله آخری که نوشتین .....
  • توسط:الهه
  • ٍٍسلام سلام سلام خوبی؟ وبلاگ خوبی داری اقا محمدبه منم سر بزن باباااااااااااااااااااااااااای

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی