سیاست سکوت ....
توی وبلاگشم نوشته بود:
دکتر رامین لطف کردند با من تماس گرفته بودند، نبودم بعدا با ایشان تماس گرفتم، ایشان بیشتر نگران اوضاع و احوال بچه های مجمع بود، ولی دو تا نکته ی مهم را مطرح کردند که به پیشنهاد علی که گفت بنویس می نویسم:
-
اولا گفتند که انرژی کم است، تعداد کم و وقت کم!، دشمن هم قوی؛ پس شما باید کار خودتان را بکنید، و انرژی را روی هدف اصلی بگذارید؛
این حرف دکتر الآن سیاست اصلی من است. -
دوما بحث یک سری مدعیان ارتباط با امام زمان و برو بچه هاشان شد، من می گفتم آیت الله فلانی، شاگردش یا پسرش حجت الاسلام فلانی؛ یک جایی یک دفعه دکتر دعوایم کرد و گفت انقدر نگو آیت الله حجت الاسلام، اینا آیت الشیطانند، حجت الشیطانند ... و چه حق گفت! آنها که با مهدی آل محمد -عجل الله تعالی فرجه الشریف- سر ناسازگاری بگذارند ...
پی نوشت: برادر من بیا همون چیزایی که بهت گفته بودم رو پیگیری کنیم تا ببینیم چی میشه... علی صابونچی هم حرف خوبی زده بود ها
پی نوشت۲: امروز صبح داشتم سخنرانی آقا در مورد جریان کوی دانشگاه ۷۸ (مربوط به همون سال )رو گوش میدادم.... سخنرانی آقا ....گریه حضار.... بغض های خودشون....واقعا نمی دونستم چیکار کنم...گریه ام گرفته بود... حرفاشون انگار مربوط به همین الان بود...نکته هایی رو گفتن که الان میفهمم چی به چیه... صحبت های آقا هم باعث شد که علیرغم میل باطنیم به حرف محمدمسیح گوش بدم و مطلب قبلیم رو حذف کنم...
پی نوشت۳: متن سخنرانی آقا در جریان حادثه کوی دانشگاه(فایل صوتی شو هم آپلود میکنم و لینکشو میذارم)
- ۸۶/۰۴/۱۸