بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

عنوان نداره این مطلب...

جمعه, ۱۵ دی ۱۳۸۵، ۰۸:۵۰ ب.ظ
پیش نوشت:
۱-امشب که ایمیل هامو چک می کردم سه چهار تا ایمیل از مجمع برام اومده بود. بازشون که کردم یه چیزایی نوشته بود . خب گفتم اینا همه اش شوخیه . کم کم شوخی شوخی جدی شد. چند تا از لینکها رو که باز کردم دیدم جریان جدیه. تموم تنم رو عرق سردی گرفت. نفسم بند اومده بود. یعنی چی آخه مرحوم حسن نظری؟ باورم نمیشه...!!!!
۲-وبلاگ بچه ها رو که باز می کنم می بینم بله ... حسن هم رفت... حسن جان مبارکت باشه.
۳-هیچی نمی تونم بگم ... این نوشته های پایین رو هم از وبلاگ یکی از بچه ها کپی کردم و گذاشتم اینجا.
۴-راستی هیچ به صوت وبلاگ حسن گوش کرده اید...توجه چی؟
کسی که راهی جنونه زیاد تو دنیا نمی مونه
نماز وصلشو می خونه با نغمه نقاره خونه
دل می شه پر از طوفان وقت پابوس سلطان
ادامه شعر و صوت
 
نوشت:
انا لله و انا الیه راجعون


هنوز خیلی‏ها مثل من امید دارند که کسی از خواب صدای‏شان کند و بفهمند که کابوسی دیده‏اند و تمام. یا این که فردا روز خبری بیاید که همه حرف‏های دیشب اشتباه بوده است و ...

ولی حسن نظری رفته است. نمی‏دانیم الان کجاست ولی این قدر می‏دانیم که حضرت امیر‏المومنین علیه‏السلام رو دیده. می‏دانیم که الان اهل لا‏اله‏الا‏الله شده. می‏دانیم که ... دیگر توی این دنیا نمی‏بینیمش...

به ما این طور گفته‏اند که امام رضا به ازاء هر بار زیارت‏شان، بعد از مرگ به‏مان سر می‏زنند. شاید امام رضا رو دیده باشد. شاید ... شاید ... شاید...

اگر رفتن از این دنیا تولد دیگری‏ست در دنیای دیگر، امروز روز تولد حسن است. و این وبلاگ رو ثبت کردیم تا هدیه‏های تولدش را از این‏جا برایش بفرستیم. حداقل یک ختم قرآن، هر کسی به وسع خودش. اگر بیشتر از یک ختم قرآن شد که چه بهتر. هر کسی آمادگی داره توی کامنت‏ها اعلام کنه تا توی این ختم قرآن شریک بشه. ان‏شاءالله هدیه‏ها به دستش برسد به نشان این که چه قدر دوستش داریم. این مصیبت وارده را به خانواده محترم حسن‏آقا، دوستانش و همه وبلاگ‏نویسان، مخصوصا کاربران پارسی بلاگ تسلیت می‏گیم.

پی نوشت:

۱-راستی برای ما هم دعا کنین که ....

۲-چند وقت پیش حسن آقای نظری بهم گفت که آی دیش هک شده. قرار بود پسورد آی دی شو پس بگیرم و بهش بدم . ولی خب قسمت نشد.

۳-آهنگ طلاییه رو که چند وقت پیش روی وبلاگ بود حسن آقا بهم معرفی کرده بود.

نظرات (۵)

  • توسط:ندا
  • سلام .........خدا رحمتشون کنه ........
  • توسط:علیرضا
  • سلام،خدا بیامرزه. البته من این بنده خدا رو نمی شناختم.انشالله که قرین رحمت بشه.یا حق
    همه ی این شعر رو با تامل بخونید.خداوند روحشان را شاد گرداند ان شاءالله.
    چرا از مرگ می ترسید؟چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید؟چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می پندارید؟مپندارید بوم ناامیدی باز، به بام خاطر من می کند پرواز،مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است.مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است......مگر می این چراغ بزم جان مستی نمی آرد؟مگر افیون افسون کارنهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد؟مگر این می پرستی ها و مستی ها برای یک نفس آسودگی از رنج نیست؟مگر دنبال آرامش نمی گردید؟چرا از مرگ می ترسید؟.....کجا آرامشی از مرگ خوش تر کس تواند دید؟می و افیون فریبی تیز بال و تند پروازنداگر درمان اندوهند،خماری جان گزا دارند.نمی بخشند جان خسته را آرامش جاویدخوش آن مستی که هشیاری نمی بیند!.....چرا از مرگ می ترسید؟چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید؟بهشت جاودان آن جاست.جهان آنجا و جان آنجاستگران خواب ابد، در بستر گلبوی مرگ مهربان، آنجاست!سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی ست......همه ذرات هستی، محو در رویای بی رنگ فراموشی ست.نه فریادی،نه آهنگی،نه آوایی،نه دیروزی،نه امروزی، نه فردایی،جهان آرام و جان آرام.زمان در خواب بی فرجام،خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند!...
  • توسط:توحید
  • حسن جان منزل نو مبارک.سلام منو به(شاهین)برسون و بهش بگو قاتلش به درک واصل شد.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی