غریب ، آنکه رفیقی نیافته مانند من :: بی خوابی های یک ذهن سرگشته

غریب ، آنکه رفیقی نیافته مانند من

يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۸۸، ۰۸:۳۸ ب.ظ

به کویر ماننده ایم

و به صحراهای داغناک

ما ،این آدمیان هبوط کرده در وادی حیرت

که چارسومان را دیوارهای سیمانی گرفته اند

تشنگانی که قدر دریا ندانسته

و پا از گلیم خویش فراتر گذاشتند

و سر از سراب در آوردند

ما این آدمیان سرگشته

این تشنگان تهیدست

...

و گفت :

یا موسی!

فقیر آنست که روزی دهنده ای چون منش نیست...

و بیمار آن که طبیبی چون من ندارد...

و غریب آن که رفیقی نیافته مانند من...

خدایا!

ما گدایان همواره در پیشگاهت سر میساییم

که از فقر عشق رنج می بریم

و از بیماری دل می سوزیم

و انتظارمان را پایانی نیست....

پی نوشت:

روزهای خوبی رو پشت سر نمیذارم...احتیاج به یه بازسازی روحی و روانی دارم....احساس خستگی میکنم از زندگی...

۰ ۰
۸۸/۰۱/۱۶

۱۹ فروردين ۸۸ ، ۲۰:۳۸

توسط:توحید

هزاران سلام و درود تقدیم محمدرضای نازنین.ضمنا سلام مخصوص منو به داداش برسونید.همینطور به خانواده محترمتون.

۱۸ فروردين ۸۸ ، ۲۲:۱۸

توسط:شازده کوچولو

می بینم پارتی بازیه و این حرفها..سفارش ما رو هم به سید بکنبد ید نیستیه کم حسودی بد نیست..هست؟

۱۸ فروردين ۸۸ ، ۱۴:۱۸

به نظر من باید از استاد بپرسیاستاد شهید سید مرتضی..این هفته مراسمشونهمن حقیقتا اعتقاد دارم کلمات در فضای سکوت بهتر پیام خودشونو منتقل می کنند.باید به خدا امیدوار بود و به این که در صفحات پی درپی زمان گم نشد..دستهای آدم باید به ضریح وصل باشه.

۱۸ فروردين ۸۸ ، ۱۳:۲۵

اگر برای اهل ظاهر، روز و شب جز چرخش کره‌ی زمین بر گرد خویش و در مدار خورشید هیچ چیز در خود نهفته ندارد، اما برای اهل راز، این شب، شب هجرت از پرستش نفس به پرستش رب است. کره‌ی زمین در طواف نور است و اگر بر گرد خویش نیز می‌چرخد، تمثیلی از این معناست که: «من عرف نفسه فقد عرف ربه.»(١) بگذار اهل ظاهر در جنگ جز ترس و مرگ نبینند؛ ما این جنگ را دری از درهای بهشت می‌دانیم که خداوند جز بر خاصه‌ی اولیای خویش نمی‌گشاید و اینچنین، حال ما حال عاشقی است که به سوی معشوق می‌رود. کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها؟ ..سید مرتضی

۱۸ فروردين ۸۸ ، ۰۷:۰۵

توسط:خادم شهدا

سلام ممنونم که به وبم سر زدی ممنون از نظرت وب شما هم خیلی خوبو جالبهبازم بهمون سر بزن خوشحال میشم

۱۷ فروردين ۸۸ ، ۱۵:۴۶

وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم . . عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره می کنم باشد برای روز مبادا اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست . . آن روز هرچه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست . . اما کسی چه می داند شاید امروز نیز روز مبادا باشد . . وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه باید ها . . هر روز ِ بی تو روز مباداست از:قیصر

۱۷ فروردين ۸۸ ، ۱۵:۴۴

سلام استادبعضی وقتها که حالم خوب نیست به دوستانم اس ام اس میدهم که برایم صلوات بفرستند وخودم استغفار می گویم..خوب می شوم. خیلی زود..برایت صلوات می فرستم.... با همه اینها.. این نیز بگذرد.

۱۷ فروردين ۸۸ ، ۱۳:۵۵

توسط:شاید بانو !

.....گاهی فکر می کنم این ما نیستیم که از زندگی خسته می شیم ... بلکه زندگیه که از این در جا زدن ها .. از این توقف ها ... از این درنگ های نا خود آگاه ما خسته میشه ... درست وقتی که باید حرکت کنیم ....حرکت کن پرنده ... این توقف ها فقط باعث میشه خدا ازمون رنجیده بشه ... و داشته هامون رو ازمون بگیره ... و نداشته هامون رو بهمون نده ! باید به خدا نشون داد که لیاقت بعضی چیز ها را " حقیقتا" داریم ! وگرنه هیچ وقت خدا به کسی که شایستگی نداره چیزای خوبش رو نمیده ....همیشه غصه و اندوه نشونه ی دلبستگی به دنیاست ... یه لحظه خودت رو رها کن .... اون وقت دیگه متوجه میشی هیچی ارزش غصه خوردن نداره ...چون ما هیچ وقت تو این دنیا ماندگار نیستیم !

۱۶ فروردين ۸۸ ، ۲۰:۵۳

توسط:ک

اگه فقط عکس اونایی که نیستن رو میذاشتی میشد قشنگ ترین البوم دنیا البومی که عکساش فقط هر هزار سال یه بار تو این کره ی خاکی چاپ میشه اخه ما مرده پرستیم تا احمد شاه مسعود شیر دره ی پنج شیر تا رجایی گدایی که دستش فقط پیش خدا دراز بود تا نابغه که تمام دنیا رو با کلاشش عوض نکرد چمران تا........................نمیرن نمی دونیم کی بودن کجا بودن بغض گریه امونم نمیده ببخشید هزار سال دیگه مادرای مهربان دوباره اونارو بدنیا میارن و دم تیغ میسپرن تا قربونی ما فرصت طلبا بشن

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

غریب ، آنکه رفیقی نیافته مانند من

نظرات (۱۰)

ارسال نظر