فردایی دیگر...
پیدایش انقلاب ها حکایت از آن دارند که عالمی که در مصدر قدرت است، دوران اش به پایان رسیده و عالم جدید در مطلع ظهور قرار گرفته است. اما عالم قدیم که نمی خواهد پایان خویش را پذیرا شود در مقابل، ورود عالم جدید به شدت مقابله می کند و عالم جدید هم که می داند فردا از آن اوست بی وقفه بر مبانی عالم قدیم می تازد. آثار این جدال در ساحت های تفکر (فلسفه- علم)،هنر و سیاست مشهود است. انقلاب اسلامی نویدگر عالم جدید در حیات انسان ها و صبح صادق عالم بقیه اللهی در عالم هستی بود. در هنگام ظهور خویش در چنین مبارزه ای وارد شد و عالم مدرن هم که در آخرین مراتب نزول خود قرار داشت و نمی خواست پایان خویش را قبول کند به مقابله ای همه جانبه با انقلاب پرداخت.
سیدمرتضا که به مدد سلوک روح اللهی ،معنای باطنی و حقیقی انقلاب اسلامی را به جان یافته بود و به ذوق حضور به عالم بقیه اللهی وارد شده بود،یافته بود که فردای عالم «فردایی دیگر» است که با فرداهای ترسیمی صاحبان امروز عالم بسیار متفاوت است و از آن جا که نسبت هستی بر این مبنا است که هیچ عالمی بدون خواست و مجاهدت تحقق نمی یابد،عالم فرردای بقیه اللهی نیز مجاهدان خویش را می خواهد. لذاست که اگر به عمر مبارک آن شهید پس از تولد معنوی او(1) نگاهی بیاندازیم هم واره او را در مجاهدتی عظیم جهت بازگشایی ساحت های مختلف عالم جدید می یابیم و از این جا است که تمام تلاش های او در عالم تفکر، هنر و سیاست تفسیر حقیقی خود را پیدا می کنند.
سیدمرتضا در عالم تفکر با نقد مبانی تفکر و تمدن غرب همه گان را به گذشت از عالم غربی و ورود به عالم بقیه اللهی فراخوانده است . در عالم هنر با نقد و تحلیل هنر مدرن در گونه های مختلف هنری و بازتعریف حقیقی و اصیل دینی،راه را برای گذار از هنر غربی فراهم کرده است. در عالم سیاست نیز با دفاع جانانه از مبانی انقلاب اسلامی و نقد هژمونی لیبرال دموکراسی ، افق های سیاست در عالم دینی را در مقابل دیدگان اهل نظر گشوده است و گواه همه ی این ها مقالات و کتاب های انتشار یافته ی آن عزیز است(2).
او در این مجاهدت ها هم واره متذکر شأن تاریخی زمانه که هم آن شأن مجاهدت و قیام و گذر از عالم مدرن و بازگشایی ساحت قدس بقیه اللهی است بوده و گفتار متن فیلم های مستند او حکایت گر شهود او از این شأن تاریخی است. شهادت او نیز به منزله ی مهر تایید بر سلوک و مجاهدت او از جانب حضرت حق بود و بار دیگر اثبات این معنی که سرنوشت مقلدان خمینی جز در شهادت نیست.
اما متاسفانه بعد از شهادت او بسیاری بدون توجه به شأن باطنی و حقیقی سید مرتضا و با غفلت از مقام جمع او، به سراغ تک ساحت های فعالیت های او رفته و در صدد تداوم راه اش بر آمدند. اما در هم آن عوالم مستغرق شده و به ابتذال و روزمره گی کشیده شدند. و این نکته ای بود که خود سیدمرتضا قبل از شهادت متذکر آن شده بود که :« آن چه در عالم هنر ،تفکر و سیاست بیان می کنم از عالم مدرن نگرفته ام و از جایی دیگر است و هر که بدون توجه به آن عالم دیگر و مقام جمع وارد این ساحات شود مستغرق خواهد شد(3)». و حال ماییم و راه سیدمرتضا و تجربیات سال های بعد از سیدمرتضا.
پی نوشت ها:
1. اشاره به حادثه ی سوزاندن دست نوشته ها و تراوشات ذهنی شهید آوینی در بام خانه که از آن به تولد معنوی او تعبیر می شود(پس از پیروزی انقلاب)
2. البته آرا و نوشته های شهید آوینی هم چون تمام تحقیقات و آرای دیگر قابل نقد و بررسی علمی است . اما شأن جهادی او چیزی است که از همه گان ممتازش می کند.
3. شهید آوینی در سخن رانی ای که در اواخر حیات زمینی اش ایراد کرد قریب به این مضامین را بیان کرده است.
-
یادداشت هایی با قلم زرین سایر دوستان:
-
آغازی بر یک پایان-شازده کوچولو
-
تلالو نجیبانه ی یک نگاه - گلبرگ
-
آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند -کرم شبتابی که می خواست فانوس دریایی باشد
-
سید سفید - من ٍ او
-
به افتخار نور... -نیایش ققنوس
-
نامه ای به آسید مرتضا... - حیات طیبه
- ۸۷/۰۱/۲۱