فرزند تاریخ
قسمتی از خاطرات خواندنی حیدر رحیم پور ازغدی (پدر حسن رحیم پور ازغدی):
«به مجردی که خبر شهادت قطعی شد مرحوم حاجی سررشته دار به من تلفن زد که بیایید مغازه کار مهمی داریم و چون رفتم هر دو را گریان دیدم… نخستین مساله نحوه خبر دادن شهادت دکتر به پدر و استاد (محمد تقی شریعتی) بود. اولین طرح این شد که استاد را از خانهاش خارج کنند تا از همه چیز بیخبر بماند… دوستان و کسانی که بیش از ۵۰ نفر نبودند گرد ایشان را گرفتیم و تا آقا (آیت الله خامنهای) از در وارد شد، با لحن دلنشین خود، بیتی از مرثیه حضرت علی اکبر را خواندند و با این ذکر مصیبت، استاد را متوجه کردند. بلافاصله استاد فریاد زدند:«آقای خامنهای خبر مرگ علی را برای من آوردهاید؟ بالاخره او را کشتند؟» ناله و ضجه خانه را به لرزه درآورد و عقدههای چند روزه دوستان و کسان در آن لحظه ترکید. استاد به من گفت:« پس برای این بود که شماها یک هفته مرا محبوس ساختهاید»
… بنده به شکل معجزهآسایی موفق به درج این تسلیت در روزنامه شدم: «استاد محمد تقی شریعتی! سوگند به خدا بر اوجی که گرفتهای غبطه میخورم. شهادت فرزند تاریخ، دکتر علی شریعتی را به استاد، مراد، پیر و پدر او تسلیت میگویم»
- ۹۱/۰۳/۳۰