مرحوم موهای سپیدم
شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۸۹، ۱۱:۰۲ ب.ظ
مادر محترم قیچی به دست به اتاق آمد و در مقابل چشمان متعجب من که نگاهم به قیچی و منظورش بود گفت آمده است برای قیچی کردن یک تار موی سپیدی که در سرم دیده است... و البته بیشتر از یک تار موی سپید در سرم وجود داشت و چند لحظه بعد چند تار موی سپید و سیاه کف دستم گذاشت یادگاری و از اتاق خارج شد و من ماندم و مرحوم موهای سپیدم...
- ۸۹/۰۶/۲۷