ناگهان در نماز جمعه شهر ، عطر محراب جمکران گل کرد
دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۸۸، ۱۰:۲۴ ق.ظ
دیشب این طبع، بیقرار شما /خواست عرض ارادتی بکند
دست کم از دل شکستهتان / واژههایم عیادتی بکند
***
چشم بد دور، عمرتان بسیار /کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری /تخت باشد خیالتان آقا!
***
چیست روباه در مصاف شیر؟! /چه نیازی به امر یا گفته؟!
تو فقط ابرویی به هم آور /میشود خواب دشمن آشفته
***
هست خاموشیات پر از فریاد / در تو آرامشی است طوفانی
«الذی انزل السکینه» تو را / کرده سرشار از فراوانی
***
واژهها از لبت تراویدند / پرصلابت، پرعاطفه، پرشور
آفریدند در دل مردم /عزت، آمادگی، حماسه، حضور
***
این حماسه همه ز یمن تو بود / گرچه از آن مردمش خواندی
رهبرا! تا ابد ولی محبوب / در دل عاشقان خود ماندی
***
سهم دلدادگان تو سلوی /قسمتِ دشمنان تو سجیل
رهبری نیست در جهان جز تو / که ز امت چنین کند تجلیل
***
نسل سوم چو نسل اول هست/ با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون کوثر / هان! «فصل لربک وانحر»
***
گرچه در باغ سینهات داری /لطفها، مهرها، محبتها
گفتی اما نمیروی چو حسین /تا ابد زیر بار بدعتها!
***
ناگهان در نماز جمعه شهر /عطر محراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست بر لبها/ ذکر یا صاحب الزمان (عج) گل کرد
***
جان ایران! چه شد که جانت را /جان ناقابلی گمان کردی؟!
آبروی همه مسلمانان /اشک ما را چرا درآوردی؟!
***
جسم تو کامل است، ناقص نیست / میدهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد... / رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!
دست کم از دل شکستهتان / واژههایم عیادتی بکند
***
چشم بد دور، عمرتان بسیار /کس نبیند ملالتان آقا!
ما نمردیم خون دل بخوری /تخت باشد خیالتان آقا!
***
چیست روباه در مصاف شیر؟! /چه نیازی به امر یا گفته؟!
تو فقط ابرویی به هم آور /میشود خواب دشمن آشفته
***
هست خاموشیات پر از فریاد / در تو آرامشی است طوفانی
«الذی انزل السکینه» تو را / کرده سرشار از فراوانی
***
واژهها از لبت تراویدند / پرصلابت، پرعاطفه، پرشور
آفریدند در دل مردم /عزت، آمادگی، حماسه، حضور
***
این حماسه همه ز یمن تو بود / گرچه از آن مردمش خواندی
رهبرا! تا ابد ولی محبوب / در دل عاشقان خود ماندی
***
سهم دلدادگان تو سلوی /قسمتِ دشمنان تو سجیل
رهبری نیست در جهان جز تو / که ز امت چنین کند تجلیل
***
نسل سوم چو نسل اول هست/ با شعف با شعور با باور
جاری است انقلاب چون کوثر / هان! «فصل لربک وانحر»
***
گرچه در باغ سینهات داری /لطفها، مهرها، محبتها
گفتی اما نمیروی چو حسین /تا ابد زیر بار بدعتها!
***
ناگهان در نماز جمعه شهر /عطر محراب جمکران گل کرد
بغض تو تا شکست بر لبها/ ذکر یا صاحب الزمان (عج) گل کرد
***
جان ایران! چه شد که جانت را /جان ناقابلی گمان کردی؟!
آبروی همه مسلمانان /اشک ما را چرا درآوردی؟!
***
جسم تو کامل است، ناقص نیست / میدهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد... / رَحِمَ اللهُ عَمِی العباس!
پی نوشت:
-
بعد از سخنان رهبری معظم انقلاب در نمازجمعه تهران قصد داشتم در مورد سخنان ایشان مطالبی را بنویسم اما هرچه فکر کردم دیدم نمی توانم بگویم آنچه را که باید گفته می شد...چند روز قبل شعری خواندم و آن را زبان حالی یافتم، برای بیقراری دل خویش و این شد که به رسم امانت به عاریهاش گرفتم، تا بلکه مرهمی باشد برای دلم و دل آنان که با ولایت زندهاند و ایستاده و گوش به فرمان مولای خویش.
-
آنانی که اگر امروز، در برابر زخمزبانها و تهمتها و ناسزاها سکوت کردهاند و لب میگزند و دندان میسایند، به امر ولی زمان خویش گوش سپردهاند که اگر نبود امر مولا...
بگذریم. -
این شعر، از سرودههای حجت الاسلام جواد محمدزمانی، یکی از خطیبان و شاعران اهل قم میباشد ....عجب روزی بود...وقتی از صحبت های رهبری به شدت به وجد اومده بودیم آخر صحبت هاشون وقتی اونجوری درد و دل کردن صدای گریه و ناله مامان و بابا به شدت توی خونه بلند شد مثل میلیون ها نفری که توی نمازجمعه شرکت کرده بودن...بغض کرده بودم و به شیشه تلویزیون زل زده بودم....
-
.....
-
...
-
این روزا عجیب دلم شکسته...بخاطر برخی جریانات شخصی...با اهل درد شرح غم خود نمی کنم...تقدیر قصه دل من ناشنیدن است...
- خدایا تو تکیه گاه من در همه ی سختی ها و امید من در همه ی مشکلات و گرفتاری هایی
- ۸۸/۰۴/۲۲