هوا
چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۸۹، ۰۲:۱۶ ب.ظ
تو را نمی شود نفس نکشم، چون به محض اینکه تو را نفس نکشم ، ریه هایم پر از سموم کشنده می شوند.
به به ! چه حیاط پر از تنفسی! چه قدر بهشت تو درخت و بلبل دارد!چه قدر فواره های بلند! چه صدای که ممزوج چه چه پرنده و قهقهه مستانه قطره های آب و نفس نفس فرشتگان است!
بیایم داخل؟ اجازه هست؟
با این حیاط، آن اتاق را هم که طلب کرده بودم در سرای ات ، نمیخواهم ، این جا شیرین تر است. عسل می چشم از رود شیرین چشم هایت، شاید اصلا نیایم داخل. می نشینم کنارت، هوای من! سخت نفس ام تنگ بوئیدنت است...
- ۸۹/۰۴/۲۳