پایانی برای شروعی دیگر...
يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۸۵، ۰۶:۱۰ ب.ظ
ای برون رفته ی از قافله ی عشق ,بیا تو متــــــرس از ره پر غائله ی عشق,بیا
تا دل راه بداند که هنــــــــوزم هستیم بــــــــــاز دستار به سر,بار سفر بر بستی
هر که در بند زمانه است بماند,بی ما هر که پابسته ی خانه است بماند,بی ما
قرار بود این آخرین مطلبم باشه ولی بنا به دلایلی (که اصلی ترینش گفتگو با یکی از دوستان عزیزم بود ) فعلا از این کار منصرف شدم. البته خب یه تصمیماتی گرفتم تا ببینیم چی میشه.
بهر حال امیدوارم یه تغییراتی ایجاد کنم ... حرف خاصی ندارم... یعنی داشتم ولی خب ...
فعلا هستیم در خدمتتون... پس یه بسم الله دیگه می گم و به قولی دوباره یا علی می گم و عشق رو آغاز می کنم...
پی نوشت :
پی نوشت زیاد بود ولی خب لازم نیست فعلا بگم...
- ۸۵/۰۹/۲۶