پسران این شهر!
توی تاکسی نشسته بودم ،کنارم دختری نشسته بود و نفر سوم هم پسر دیگه ای بود...عادت دارم که توی تاکسی اگه کنارم خانمی باشه کیفم رو بین خودم و اون میذارم تا بدنم با بدنش تماس پیدا نکنه یه وقت...از روی عادت موقعی که نشستم کیفم رو بین خودم و اون گذاشتم...کمی جلوتر پسری که کنارمون نشسته بود پیاده شد و پسر دیگه ای سوار شد و من کنار پسره نشستم و دختره هم اینور نشسته بود....
چند لحظه بعد دیدم دختره به اون پسره میگه بعله!؟ چرا زل زدی به من؟ اونور نگاه کن و پسره هم از روی پررویی بیشتر زل میزد به دختره...و وقتی با شاکی شدن دختر روبرو شد سمت دیگه ای رو نگاه کرد...اما ظاهرا پاشو چسبوند به پای دختره که دختره خیلی شاکی شد و گفت پاتو بنداز اونورو بعد هم کیفشو گذاشت بینشون و طی چند دقیقه ای که دختره جلوتر پیاده شد هردفعه پسره کاری میکرد و اعصاب دختره رو میریخت بهم...
چند بار خواستم دخالت کنم و با پسره برخورد کنم اما نمیدونم چرا مهر سکوتی به لبام خورده بود و نشد کاری کنم...انگار هنوز اونقدر غیرت مردونه توی وجودم نیست...
واقعا اگه خواهر یا همسر خودمون بودن هم اینجوری برخورد میکردیم و مزاحم میشدیم؟
چرا پسرهای شهر ما اینجوری هستن...
- ۸۸/۰۲/۰۴