یادگاری بر آب ...
چهارشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۸۵، ۰۶:۱۱ ب.ظ
جوان گفت : دنیا ،چه جای عجیبی است. مدام در آن باد و بوران است. باد می وزد و هرچه هست و نیست را با خود می برد. من اما دلم می خواهد یادگاری از خودم بگذارم که هیچ بادی نتواند آن را ببرد.
ای جوانمرد بگو چه کار باید بکنم؟
جوانمرد گفت: بنویس، بنویس، بنویس.
جوان گفت: بر چی بنویسم وبا چی؟
جوانمرد گفت: بر هر چیز می توان نوشت الا بر آب. اما تو بر آب بنویس، بر آب بنویس و با خون خویش. این یادگاری است که تنها عاشقان و مستان و سوختگان می گذارند.
و در جهان تنها همین یادگار می ماند.
- ۸۵/۰۸/۱۰