بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

سفرنامه کویت ×××قسمت اول

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۳۸۴، ۰۸:۱۴ ق.ظ
سلام دوستان

همون جور که قبلا گفته بودم می خوام بیشتر از خودم بنویسم. به همین خاطر می خوام خاطرات سفرم به کویت را بنویسم.این سفر که اردیبهشت ماه سال ۸۳ انجام شد در حقیقت اردویی بود که از طرف سازمان دانش آموزی ایران برگزار شده بود که هدف از برگزاری این اردو بازدید از مراکز علمی و آموزشی و فرهنگی کشور کویت و همچنین تشکیل کانون دوستی دانش آموزان ایران و کویت بود.

در این سفر به جز من ۱۱ نفر دیگر هم حضور داشتند .جمعا ۴پسر بودیم و ۸ دختر و دو تا سرپرست . البته دو تا دیگه از بچه ها هم بودن که چون مشمول سربازی شده بودن نتونستن بیان.

خب زیاد سراغ حاشیه نمی رم و می رم سر اصل مطلب.

اول اینکه این سفر نامه رو تقدیم می کنم به تمام دوستان عزیز و گرامی :

سهند عارفی اسکویی         میلاد ملکی                 رضا طاهری

 محبوبه باباپور زریاب         نگار لطفی زاده          نیکو جاویدپور         

رعنا تابش                 الهام امیروند         معصومه ثامنی راد

          فرزانه زارعی              مرجان فیروزی

و  دوست عزیزم جناب آقای    صمد نوروزیان    و سرپرستان گرامی 

جناب آقای بهروز سپیدنامه و سرکار خانم سکینه سالمی

و دوست عزیز   جناب آقای آرش منظم

 

این شما و این قسمت اول سفرنامه کویت:

روز اول

و سرانجام انتظار ها به سر رسید و پس از گذشت یکسال و دوماه به تمام دانش آموزان منتخب اعزامی به کویت اعلام شد که در روز چهارشنبه ۹ اردیبهشت در اردوگاه شهید باهنر تهران حضور پیدا کنند تا راس ساعت ۳ صبح به سمت فرودگاه حرکت کنیم که راس ساعت ۵:۴۵ به کویت پرواز خواهیم کرد. در روز چهارشنبه برخی از اعضای اردو در اردوگاه گرد هم آمدند و پس از صرف شام جلسه ای با حضور خانم رحیمی و آقای سپیدنامه و اعضا برگزار شد. در این جلسه بچه های گروه نظرات و پیشنهادات خود را ارائه دادند و خانم رحیمی و آقای سپیدنامه نیز به سوالات آنان پاسخ گفتند.

سپس در ساعت ۳:۱۵ بامداد به سوی فرودگاه مهرآباد حرکت کردیم و پس از ملحق شده ۳ نفر دیگر از بچه ها به گروه در فرودگاه و پس از طی مراحل مختلف کنترل گذرنامه ها و تحویل بارها سرانجام هواپیمای ملی کویت در ساعت ۶:۱۰ صبح آسمان تهران را به مقصد کویت ترک کرد و پس از عبور از آبهای نیلگون خلیج فارس در ساعت ۷:۲۵ کویر خشک و خالی از سکنه ای در زیر پایمان پدیدارشد که نوید ورود به کویت بود و پس از لحظاتی با فرودی آرام و لذت بخش وارد فرودگاه کویت شدیم و در لحظه ورود با استقبال فوق العاده و صمیمانه مسئولان آموزش و پرورش کویت و مسئولان و دانش آموزان ایرانی مقیم کویت بویژه جناب آقای صادقی رایزن فرهنگی سفارت و آقای شعشعی معاونت سفارت جمهوری اسلامی ایران در کویت مواجه شدیم که پس از این استقبال گرم و صمیمانه بچه ها احساس دوری از سرزمین را با صفای گرم مردمان کویت به تدریج از یاد بردند ولی آنگونه که خود اظهار می کردند  هیچ گونه دلتنگی وجود آنان را نه در آغاز سفر و نه در خاک کویت فرا نگرفته بود!!!!!!!! و این نشان می داد که آنان کویت را همچون کشور خود می دانستند . با توجه به اختلاف زمانی حدود یک ساعت و نیم کویت با ایران حوالی ساعت ۸:۳۰ وارد هتل السفیر واقع در منطقع رقعی کویت شدیم و با رایزن فرهنگی سفارت و تعدادی از مسئولین آموزش و پرورش ملاقات کردیم که در خصوص برنامه های آتی حضور دانش آموزان در کویت برنامه ریزی لازم صورت گرفت. سپس برای صرف صبحانه به رستوران هتل رفته و پس از آن زمینه های بیشتر آشنایی دانش آموزان ایرانی با مسئولان کویت فراهم شد. در همان ابتدا بچه ها  خود را به ۳ گروه ۴ نفره تقسیم کردند و پس از تعیین اتاق ها دانش آموزان در گروه های ۲ نفری برای استراحت روانه اتاق های خود شدند. بعد از کمی استراحت از کافی نت واقع در هتل استفاده کردیم. بعد از ظهر آن روز برای بازدید از برجهای کویت آماده شدیم که در لابی هتل خانم تهانی رئیس سازمان پیشاهنگی کویت(یا همان سازمان دانش آموزی خودمان) را ملاقات کردیم . بچه ها نیز به شوخی در بین خود او را خانم شاه حسینی خطاب می کردند. وی نیز به همراه ما به بازدید از برجهای کویت پرداخت.

این برجها شامل ۳ برج به اندازه های متفاوت می باشند. ۲ برج به صورت کروی است که یکی از آنها مخزن تامین آب شیرین منطقه خود و دیگری به صورت محلی برای تفریحات بود که رستوران گردانی نیز در قسمت کروی آن تعبیه شده بود. برج سوم هم به منظور تامین نور دو برج در بین آنها ساخته شده بود. در طی مسیر نیز دانش آموزان از اطلاعاتی که آقای ماجد مصطفی العلی میگفت استفاده کردند و بعد از حور در هتل و صرف شام برای استراحت روانه اتاق های خود شدند. از نکات جالب و به یاد ماندنی در این اردو غذای آن بود که باعث شد بچه ها حسابی دلشان برای غذاهای مامان پز تنگ شود و در هر حالی بود غذای آنجا را خوردیم.

پایان روز اول

نظرات (۲)

  • توسط:سیرسیر
  • خرررررررررررررررر
  • توسط:تیکا
  • سلام من امروز به طور اتفاقی وبلاگتونو دیدم از وبلاگ مینی ژورنالیست !یه چیزی که برام جالب بود وجود اسم هم اتاقیم تو لیست رفقاتون ! همونیکه از همه گنده تره (از نظر وزنی ) !اگه لطف کنی به میلی که گذاشتم برام آف بذاری ممنون میشم راستی این مینیژورنالیست کیه ؟ منو لینکولیده راستی عکس رفیقت تو وبلاگم هستش برو ببینش !

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی