بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

پا به پای خدا روی شن های ساحل

چهارشنبه, ۹ آذر ۱۳۸۴، ۱۰:۲۰ ق.ظ

انسان پا با پای خداوند روی ماسه های ساحل دریا قدم می زد. در همان حال در آسمان بالای سرش خاطرات دوران زندگیش در حال نمایش بود. او که محو تماشای زندگیش بود متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شنها دیده می شود و آن هم وقت هایی است که او دوران پردرد و رنج زندگی اش را طی می کرده است . با ناراحتی به خداوند گفت:

پروردگارا تو فرموده بودی که اگر کسی به تو رو آورد و تو را دوست بدارد در تمام مسیر زندگی کنارش خواهی بود و او را محافظت خواهی کرد. پس چرا در مشکل ترین لحظات زندگی ام فقط جای پای یک نفر وجود دارد و چرا مرا در لحظاتی که به تو سخت نیاز داشتم تنها گذاشتی.

خداوند فرمود: بنده عزیزم! من هرگز تو را تنها نگذاشته ام .زمانیکه تو در رنج و سختی بودی من تو را روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامتی از موانع عبور کنی.

نظرات (۱)

  • توسط:مینی ژورنالیست
  • میبینم که آدم شدی!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی