بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

 لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ. گلها انار شد داغ داغ.هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند.دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود.دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود. کافی است انار دلت ترک بخورد.

...

صبح نزدیک است...

پیش نوشت:

آغاز اجرای طرح سهمیه بندی بنزین را که نشانه عزم دولت در اجرای عدالت است را به ملت شریف ایران تبریک میگویم.... اقدامی جسورانه که دولت های گذشته تنها شعار آن را دادند و به دلایلی -شاید سیاسی- آنرا اجرا نکردند و شاید توانایی اجرای آنرا نداشتند اما دولت نهم با اقدامی شجاعانه این طرح ملی را در مدت زمان کوتاهی اجرا نمود که آثار مثبت آنرا شاهد خواهیم بود... آنچه در ذیل میخوانید بخشی از تحلیلی است پیرامون این طرح:

نوشت:

هر لیتر بنزین برای دولت حدودا 550 تومان تمام می شود اما با قیمت 100تومان- 80تومان تا چند ماه قبل- در اختیار مردم قرار می گیرد. حجم بسیار کلان یارانه به بنزین که قیمت آن را تا این حد پایین آورده، یکی از شگفت انگیزترین و در عین حال تاسف بارترین اتفاقاتی است که می تواند در اقتصاد یک کشور رخ دهد، به گونه ای که حتی برخی سایت های تابلودار مخالف با نظام جمهوری اسلامی هم قیمت فعلی بنزین در ایران را تقریبا «مفت» می خوانند؛ حتی ارزانتر از یک بطری آب معدنی که اکنون به قیمت 250تومان فروخته می شود.
دولت برای تامین مصرف روزانه 85 میلیون لیتری بنزین در ایران، در سال چیزی حدود 11میلیارد دلار (11هزار میلیارد تومان) یارانه پرداخت می کند. رقمی که مطابق برآوردهای تحلیلگران انرژی روز به روز هم بر حجم آن افزوده می شود و هزاران برابر بودجه ای است که دولت اساسا می تواند برای تحقیقات دانشگاهی اختصاص دهد.
نکته اساسی در این میان این است که این رقم نجومی از جیب همه ملت برداشته می شود اما تنها برای گروه خاصی از مردم که اتومبیل شخصی دارند هزینه می شود. علاوه بر اینکه در دسترس بودن بنزین تقریبا مفت به مقدار دلخواه موجب اسراف فراوان در مصرف آن و نهایتا به وجود آمدن مشکلات حاد و تقریبا غیرقابل حل در زمینه آلودگی هوا و محیط زیست و همچنین به وجود آمدن نارسایی های لاینحل در ترافیک کلانشهرها شده است. این وضعیت هیچ معنایی جز این ندارد که بیت المال مسلمین را عده ای خاص در موتور ماشین های خود می سوزانند ولی بقیه مردم- که عموما از مواهب استفاده از اتومبیل شخصی محرومند- مجبورند نه فقط هزینه اصل بلکه هزینه خسارت های زیست محیطی و ترافیکی ناشی از آن را هم تحمل کنند و نقدا بپردازند.
بر دو معضل ترافیک و آلودگی هوا بلافاصله باید مسئله مهم دیگری به نام قاچاق را هم افزود. اختلاف قیمت بسیار زیاد میان قیمت بنزین در ایران و کشورهای همسایه آن باعث شده روزانه میلیون ها لیتر بنزین از طریق مرزهای شرقی و غربی به کشورهای همسایه قاچاق شود و قاچاقچیانی پرکار از این طریق سودهای کلان به جیب بزنند.
واقعی کردن قیمت بنزین به حل تمامی این معضلات به طور جدی کمک خواهد کرد. با دشوارترشدن استفاده از اتومبیل های شخصی حجم آلاینده های جوی به طور جدی کاهش خواهد یافت و از آن طریق هزینه های بهداشتی و درمانی مردم به طور جدی افت خواهد کرد. در زمینه ترافیک می توان امیدوار بود که به زودی -همچنانکه از همین روز نخست هم پیداست- از بار ترافیکی در خیابان های شهرهای بزرگ کاسته شود و اتومبیل ها به دلیل تسهیل شرایط رفت وآمد با استفاده از بنزین کمتر می توانند تقریبا به همان اندازه سابق کالایی به نام «حمل و نقل» تولید کنند. به این ترتیب با حل یا لااقل بهبود مشکل ترافیک بخش بزرگی از بنزینی که اتومبیل های پرمصرف داخلی در ترافیک گیج کننده شهرها هدر می دادند، صرفه جویی خواهد شد. در زمینه قاچاق هم سهمیه بندی بنزین این پدیده را تقریبا به طور کامل منتفی خواهد کرد، به گونه ای که تولید داخلی بنزین مصرف کشور را پوشش خواهد داد.
خدعه با ملت
اجرای شجاعانه طرح سهمیه بندی بنزین توسط دولت، که از سه شنبه شب گذشته آغاز شد، با موجی از انتقادهای جهت دار، سازمان یافته و غیرکارشناسی مواجه شده تا کسانی که اصلاحات واقعی اقتصادی در ایران را همواره با منافع خود در تضاد دیده اند، مجالی برای انتقام کشی سیاسی از مردم و نظام بیابند.
سیل انتقادها که می توان آن را یک جنگ روانی کامل علیه دولت خواند تقریبا تمامی ابعاد اجرای این طرح را در بر می گیرد از جزئیات فنی مربوط به حوزه اجرا تا استراتژی اقتصادی که در پس این تصمیم خفته است و جالب اینکه پیش برندگان این پروژه دقیقا همان کسانی هستند که زمانی از لزوم حذف کامل یارانه های انرژی و آزادسازی اقتصاد ایران به مثابه یک اقدام حیاتی برای نجات اقتصاد ایران سخن می گفتند و با اقامه ده ها دلیل درست و غلط درصدد به کرسی نشاندن حرف خود بودند؛ بسیار جالب تر خواهد بود اگر به یاد بیاوریم در تمام دوران مسئولیت این مدعیان بی عمل این ادعاها از سطح حرف فراتر نرفت، چرا که اندیشه «انتخابات آینده» و «رایی که باید از مردم گرفت» همواره نزد آنها بر منافع و مصالح ملت چیره بود چنانکه امروز هم هست.برخی روزنامه ها در شماره روز چهارشنبه خود با استفاده از تیترهایی چون «سهمیه بندی شبانه» و امثال آن سعی کردند نوعی فضای التهاب، رعب و هراس را القا کنند.
همکاران اراذل و اوباش و در مواردی -مطابق اطلاعات موثق- اجیر شده این بوق های جنگ روانی دشمن هم البته سه شنبه شب بیکار نماندند تا فردا روز تیترهای جنجالی آنها خالی از محتوا نماند. در تهران به حدود 12جایگاه عرضه بنزین خسارت هایی جزئی و کلی وارد آمد. در یکی دو نقطه شهر حتی فروشگاه ها هم از آسیب فرصت طلبان در امان نماندند. اما در مجموع تهران درست برخلاف آنچه خط خبری پرحجم رسانه های داخلی و خارجی ضدانقلاب قصد القای آن را دارد در سه شنبه شب و روز چهارشنبه، شب و روز عادی را پشت سر گذاشت.
آشوبگرانی که از ماه ها قبل دستورهای لازم را برای ایجاد هرج و مرج و اغتشاش در تهران «به محض اعلام خبر سهمیه بندی بنزین» دریافت کرده و با هم هماهنگ شده بودند، سه شنبه شب پس از مواجه شدن با بی اعتنایی مردم- مردمی که صرفا برای پرکردن باک های بنزینشان در صف ایستاده بودند- در اجرای نقشه خود برای ایجاد آشوب- چیزی که سایت های ضدانقلاب از ماه ها قبل درباره آن خبر می دادند- ناکام ماندند و پس از دستگیری هسته های اصلی آنها به تدریج پراکنده شدند. با وجود وضوح کامل این واقعیت که مردم تهران و برخی شهرهای دیگر صرفا برای آخرین استفاده از بنزین سهمیه بندی نشده در صف های پمپ بنزین ایستاده بودند، برخی روزنامه های مدعی اصلاحات در شماره های دیروز خود سعی کردند چنین وانمود کنند که مردم تمام شب را به «اعتراض سیاسی» گذرانده و در مواردی هم به «خشونت» متوسل شده اند. بعضی از آنها حتی از این هم که «مردم» را عامل آتش زدن چند پمپ بنزین در تهران بنامند ابا نکردند؛ چیزی که رئیس مجلس صبح دیروز آن را «توهین به ملت» خواند.
برخی کارشناسان عقیده دارند اتفاقاً اقدام دولت در اعلام آغاز سهمیه بندی بنزین تنها 3 ساعت قبل از اجرای آن تدبیری کاملاً به جا و حساب شده بوده است. چرا که اگر این خبر فی المثل 24 یا 48 ساعت قبل از آغاز اجرای طرح اعلام می شد، در تمام طول این مدت صف های طویل در مسیرهای منتهی به پمپ بنزین ها تشکیل می شد.
صبح روز چهارشنبه هم باز برخلاف تحلیل های اصلاح طلبان تهران چهره ای کاملاً عادی داشت و حتی عادی تر از همیشه به نظر می رسید. خیابان ها- چنانکه بعضی منابع خبری هم گزارش داده اند- خلوت تر از همیشه بود و نشانی از مسافرانی هم که به دلیل کمبود بنزین یا نیافتن وسیله نقلیه مناسب بر زمین مانده و نتوانسته باشند به کارهای روزمره خود برسند دیده نمی شد. تنها نشانی از شلوغی و ازدحام در جایگاه های عرضه بنزین دیده می شد که کارشناسان علت آن را دغدغه کم شدن ناگهانی عرضه بنزین می دانند که طبعاً به لحاظ روانشناختی صاحبان اتومبیل های شخصی را به این سمت سوق می دهد که باک های خود را پر نگه دارند. کارشناسان آشنا به مسایل شهری می گویند این معضلی است که باید آن را کاملاً طبیعی انگاشت و منتظر بود که به زودی و با اطلاع رسانی مناسب حل شود. این اطلاع رسانی از جمله باید در پی یادآوری نکاتی از این دست باشد که خودروهای شخصی هم اکنون 400 لیتر بنزین در کارت خود ذخیره دارند و اینکه مطابق تایید و تاکید مقام های وزارت نفت به هیچ وجه کمبودی در عرضه بنزین وجود نخواهد داشت.
جوسازی های سیاسی و دروغ پراکنی های غیرمنصفانه درباره اقدام دولت البته دلایل کاملاً آشکاری دارد. حتی این هم قابل درک است که چرا برخی نمایندگان عضو فراکسیون اقلیت در مجلس صبح روز چهارشنبه شایعه دروغ «طراحی طرح 3 فوریتی لغو سهمیه بندی بنزین» را در اختیار خبرنگاران قرار دادند و خبر آن خیلی زود و با آب و تاب فراوان روی خروجی خبرگزاری های همسو با آنها و حتی SMS های تلفن های همراه قرار گرفت. افراطیون فرصت طلب احساس می کنند پس از افتضاح های سیاسی- امنیتی اخیر که نمونه آخر آن فروش اطلاعات سری نظام به بیگانگان بوده، اکنون فرصت مناسبی است تا با عوامی گری و به راه انداختن موج های احساسی بر ضد نظام و اصولگرایان هم سرپوشی بر فضاحت های خود بگذارند و هم دستاوردهای بزرگ اصولگرایان در عرصه های مختلف را از پیش چشم مردم دور کنند. ضمن آنکه احساس می کنند با مانورهایی از این دست که «طرح سهمیه بندی بنزین باید لغو شود» یا امثال آن می توانند نزد مردمی که مدت هاست تکلیف خود را با عملکرد آنها روشن کرده اند، دوباره آبرو و وجاهتی برای خود دست و پا کنند و فردا روز در انتخابات مجلس از این آب گل آلود ماهی مقصود خود صید کنند. رفتار خلاف امنیت و مصالح ملی اصلاح طلبان در مواجهه با این طرح در واقع هیچ معنایی جز این ندارد که آنان علاقمند هستند در این شرایط حساس هماهنگ با جبهه استکبار غربی دولت و مردم را به هر قیمت مقابل هم قرار دهند- خوب است توجه شود که انگلیس هم به تازگی پیش نویس تحریم هایی را آماده کرده که بر موضوع صادرات نفت ایران تمرکز دارد اگر چه دیروز روسیه، چین و آفریقای جنوبی با آن مخالفت کردند- و در عزم ملی برای اصلاحات بنیادین اقتصادی که نهایتاً کاملاً به نفع مردم خواهد بود اخلال کنند. چنین رفتاری البته ولو مدتی در لفافه لفاظی ها و سر و صداها پیچیده و پنهان شود، نهایتاً رسوا خواهد شد همچنان که هیچ کدام از اقدامات خیانت بار این جماعت جز مدتی اندک پنهان نمانده است.
ارزیابی کارشناسان اقتصادی از سهمیه بندی بنزین
تنش های حاصل از حمله به پمپ بنزین ها ناشی از عملکرد شبکه های قاچاق است.
دکتر بیژن بیدآباد استاد دانشگاه در گفت و گو با کیهان ضمن بیان مطلب فوق گفت:
مردم ایران دو دهه است که از لحاظ شرایط سهمیه ها و کوپن ها به این پدیده خو داشته اند وتنش ناشی از خبر اعلام سهمیه بندی نشان از فشار بر مردم نیست، بلکه حاکی از فشار بر منافع قاچاقچیان است.
وی همچنین تأکید کرد: عملکرد یکسان و مشابه در آسیب رساندن به پمپ بنزین ها خود دلالت بر نهادینه شدن قاچاقچیان در شبکه های توزیع می باشد.
بیدآباد با بیان این که سهمیه بندی بنزین بیش از هر چیز منافع مافیای قاچاق بنزین را به خطر می اندازد خاطرنشان ساخت: بایستی دولت توجه کند که این مافیا ساکت نمی نشیند و تلاش می کند از طرق دیگر به دور زدن مقررات سهمیه بندی اقدام کند.
این استاد دانشگاه با تأکید بر این که اجرای سهمیه بندی به طور قطع میزان قاچاق بنزین را کم می کند توضیح داد: نباید توقع داشت تخلفات در صدور قاچاق بنزین تا رسیدن قیمت داخلی به سطح قیمت های جهانی کاملاً رفع گردد. چرا که معضل قاچاق بنزین ناشی از اختلاف قیمت های داخلی و خارجی با سهمیه بندی حذف نمی شود.بیدآباد از سویی به اشکالات نظام سهمیه بندی اشاره کرد وگفت: اصولاً همه نظام های سهمیه بندی دچار ناکارایی می گردند. این موضوع به دلیل مکانیزم های خاص اقتصادی است که با اختلال در قیمت سبب دوگانگی بازار و ناکارایی در تخصیص می شود.
وی ادامه داد: وقتی بازار از لحاظ کالایی سهمیه بندی گردد مسلماً مازاد تقاضا به نحوی به وجود می آید که باید در حاشیه همین بازار تأمین شود. نتیجه این که این موضوع به ایجاد بازارهای ثانویه در حاشیه بازار رسمی ختم می شود و بازارهای ثانویه می تواند مملو از مسائل حاشیه ای فرعی و غیراخلاقی نیز باشد.
دکتر محمدقلی یوسفی استاد دانشگاه گفت: سهمیه بندی بنزین را بدون تامین کامل حمل و نقل عمومی صحیح نمی دانم و باید به آن بهای بیشتری داد. این استاد دانشگاه در گفت وگو با خبرنگار ما افزود: گسترش حمل و نقل ریلی بهترین راهکار برای حمل و نقل عمومی در سطح کشور بخصوص در شهرهای بزرگ است.
وی با انتقاد از اینکه مسئولان در گذشته از توسعه حمل و نقل ریلی در شهرها جلوگیری کردند ولی برای واردات 5میلیارد دلار بنزین موافقت نمودند، اظهار داشت: ندانم کاری برخی مسئولان در سالهای گذشته منجر به اتخاذ اینگونه سیاستها در زمان حال شده است.
وی با اشاره به اینکه سیاست سهمیه بندی بنزین در گذشته و در زمان جنگ و بحران در کشور برقرار بوده است، یادآور شد: در شرایط فعلی بهتر بود به صورت پله ای و براساس نرخ تورم و متغیرهای متعددی که در اقتصاد وجود دارد، بهای بنزین را طی دو دهه گذشته افزایش می دادیم تا اکنون مجبور به سهمیه بندی آن نمی شدیم.
سهمیه بندی اقدام جسورانه
سهمیه بندی بنزین اقدام جسورانه ای بود که یکبار برای همیشه بایستی اتخاذ می شد.
محسن مقدسی کارشناس مسائل اقتصادی در گفت وگو با کیهان ضمن بیان این مطلب گفت: دولت همه ساله یارانه ای سنگین برای خودروهای پرمصرف داخلی اختصاص می داد که این امر با استفاده بهینه از منابع تجدیدناشدنی تناقض داشت.
این کارشناس اقتصادی ضمن تشریح توزیع ناعادلانه یارانه بنزین تاکید کرد: سهمیه بندی بنزین اگرچه گامی موثر در تخصیص بهینه منابع بین نسلی است اما در کوتاه مدت جواب می دهد و دولت بایستی تلاش کند در بلندمدت قیمت بنزین را به فوب خلیج فارس برساند.مقدسی همچنین به آثار و پیامدهای تک ساحتی دیدن حذف یارانه بنزین اشاره کرد و گفت: دولت باید تلاش کند در کنار اجرای این سیاست سیاست های همراه مثل افزایش ناوگان حمل و نقل و استانداردسازی مصرف سوخت را در اولویت کاری خود قرار دهد.
وی همچنین به آثار اجتماعی این سیاست اشاره کرد و اضافه نمود: مصرف بالای بنزین در کشور ما کم کم می رفت که به یک بحران اجتماعی تبدیل شود. چرا که افزایش آلودگی هوا و صوت و همچنین سنگینی غیرقابل تحمل ترافیک شهری می توانست در بلندمدت آسیب های اجتماعی فزاینده ای را بر جامعه تحمیل کند.
جلوگیری از افزایش قیمت ها
دکتر سلیمان باغی کارشناس اقتصادی با اشاره به این که سهمیه بندی بنزین شاید فرصت مناسبی را برای افزایش قیمت کالا وخدمات فراهم آورد، از دولت خواست تمهیدات لازم را برای مقابله با گرانی های احتمالی به کار گیرد.
وی گفت: عده ای مترصد فرصت هستند تا بتوانند با استفاده از شرایط سهمیه بندی بنزین بر افزایش قیمت ها دامن بزنند که لازم است نهادهای نظارتی از سوی دولت تقویت شده و با قاطعیت جلو گرانفروشان بایستند.
این کارشناس اقتصادی در ادامه یادآور شد: با توجه به اینکه تهیه بنزین برای دولت هزینه بر است، یادآور شد؛ آنچه طی سالهای گذشته مورد توجه دولت ها قرار نمی گرفت، در حال حاضر مورد توجه دولت نهم قرار گرفته و آن جلوگیری از هدرروی بنزین است که به نظر می رسد با کارت هوشمند و سهمیه بندی بنزین بتوان جلو مصرف بی رویه آن را گرفت.
تاوان دولت های قبلی
دکتر حیدر پوریان استاد دانشگاه: دولت آقای احمدی نژاد هم اکنون به نوعی تاوان نپرداختن دو رئیس جمهور قبلی را به مسئله بنزین به صورت اصولی می دهد.
وی افزود: از سال 71 دولت ها به فکر طرح هایی برای بنزین بوده اند ولی هیچیک اجرا نشده است و این که بخواهیم به یکباره آن را به اجرا درآوریم مطمئنا با مشکلاتی مواجه خواهد شد.
وی یادآور شد: برای تعیین قیمت آزاد بنزین باید قیمت تمام شده بنزین داخلی را با قیمت فوب خلیج فارس جمع کرد و میانگین آن را به عنوان بهای بنزین آزاد اعمال کرد.
وی اضافه کرد: البته باید برای افرادی که قادر به پرداخت این میزان قیمت بنزین نیستند، دولت یارانه بپردازد.
وی رانندگان تاکسی ها، مسافرکش ها، وانت بارها و امثال آنها را در ردیف افرادی که به آنها یارانه سوخت تعلق می گیرد عنوان کرد، وی اعمال دو نظام قیمت بنزین، یارانه ای هدفمند و قیمت آزاد را در این راستا پیشنهاد کرد و گفت: باید بپذیریم که اعمال قیمت یک مکانیزم انضباطی است که متاسفانه برخی دولتمردان ما بدان بی توجه هستند.
وی تاثیرگذاری تورم ناشی از قیمت آزاد بنزین را در اقتصاد حدود 13 درصد عنوان کرد و گفت: البته باید قیمت آزاد به صورت تدریجی و با برنامه تدوین شده اعمال شود.         کیهان
پی نوشت:

*در مطلبی که طی چند روز آینده در وبلاگ قرار میدهم به بررسی برخی از ضعفهای اجرایی این طرح هم خواهم پرداخت...

**در مورد مطلب قبلی--آن ملای حیز ناپاک--دوستان نظراتی داده بودند که در مطلب بعدیم حتما میخواهم در مورد نظرات ایشان صحبت کنم و همچنین نگاهی داشته باشم بر خبرهای مربوط به این جریان...

 

بسم الله:

پیش نوشت:

همیشه با شروع کردن مشکل داشتم...

از زمانی که احساس کردم خودم را شناخته ام ، در زندگی ام اصولی را تعیین کردم و آرمانهایی را مشخص ساختم که همواره سعی کردم در مسیری حرکت کنم که بر مبنای این اصول و در جهت رسیدن به این آرمانها باشد...

در طی این مدت افرادی بودند که در پیمودن این مسیر مشوق بودند و افرادی هم  که...

اما نه به تشویق یک فرد دل بستم و نه از تمسخر دیگری دلگیر...تنها به اصول و آرمانهایی فکر میکردم که برای آنها زندگی میکردم...اصول و آرمان های مشترکی که در همه ما جوانان وجود داشت که آرمان خواهی ویژگی بارز ماست...وب نوشت هم بهانه ای شد برای ترویج این اصول و آرمان ها و زمانی که احساس کردم از مسیر دور افتاده ام و نوشتن در اینترنت تنها بهانه ای بود برای اعلام اینکه هنوز هستم – و در واقع مرده بودم—از نوشتن دست کشیدم و برای مدتی وب نوشت را تعطیل کردم...

تعطیلی وب نوشت فرصتی شد برای مرور آنچه فکر می کردم و میخواستم و آنچه به آن رسیده بودم و آنچه که نرسیده بودم...

فرصتی برای مشخص تر ساختن این اصول و آرمانها برای خودم و راه رسیدن به آنها...

مجددا شروع به نوشتن کردم اما هنوز به مسیر بازنگشته بودم ...و فرصت های زیادی را هم از دست دادم ... اما این روزها ... جای بسی خوشحالیست که این روزها مصمم تر شده ام برای حرکت در مسیر...و این روزها جریاناتی پیش آمده است که مرا در این مسیر ثابت قدم تر میکند...

نوشت:

به عنوان یک دانشجوی مسلمان ایرانی وبلاگ نویس اعلام می کنم از این به بعد این وبلاگ مکانی خواهد بود برای بیان و دفاع از اصول و آرمانهای انقلابی و اسلامی ...

در دنیای مجازی که صاحبان زر و زور و تزویر از هر وسیله ای برای نابودی اصول و ارزشهای انقلابی و اسلامی ما استفاده می کنند مانند موشکی خواهیم بود که بر سر آنان فرود خواهیم آمد و از وبلاگ به عنوان میدان جهادی استفاده میکنیم بر علیه آنان که رمز ماندگاری ما در همین است......جهادی در راستای اصول و ارزشهای انقلابی و اسلامی... جهادی در راه رساندن تعالیم والای انسانی اسلام و ارزشهای آن...

در این میدان با هرکه بخواهد با ما در ستیزد ،چه در لباس اصولگرا باشد و چه اصلاح طلب ، چه داخلی باشد و چه خارجی مبارزه می کنیم...

چه زیبا گفته است شهید محبوب من ،سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی که:

شاید جنگ خاتمه یافته باشد اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت. این غفلتی که من و تو را در خود گرفته است ظلمت قیامت است.

خبر خیلی اتفاقی رسید....

یک زنگ اس ام اس...امیر :ها؟

-چی شده؟

-آیت الله فاضل لنکرانی فوت کرد........................

-..........................

------------------------------------------------------------

با خودم گفتم : آنانکه خاک را به نظر کیمیا می کردند یکی یکی در حال رفتنند.........

................................................................................................................

آیت الله فاضل لنکرانی

آیت الله العظمی فاضل لنکرانی به ملکوت اعلی پیوست

پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت ارتحال فقیه مجاهد آیت‌الله فاضل‌ لنکرانی:

رحلت آیت‌الله فاضل لنکرانی ضایعه‌ی سنگین برای حوزه‌ی علمیه‌ و ملت ایران است

پیکر آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی دوشنبه در قم تشییع می‌شود

جزئیات بیشتر درباره درگذشت ‌آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی

این ضایعه بزرگ را به محضر حضرت صاحب العصر و الزمان اروحنا فداه و مقام معظم رهبری و ملت شریف ایران تسلیت میگویم....

 

  • ۵ نظر
  • ۲۷ خرداد ۸۶ ، ۱۶:۰۵

چه کشیدم من که دستم بسته بود.چه کشیدم من که زبانم در کام بود.چه کشیدم من که شمشیرم در نیام بود.چه کشیدم من که پیامبر با من عهد بسته بود.و من تعهد کرده بودم هر چه دیدم خاموش باشم.

آه... اما نمی دانستم این بار آوار بلا بر من فرو نمی ریزد.نمیدانستم این بار شعله های مصیبت وجود مرا نمی سوزاند.پیامبر نگفته بود که پیش چشمم حبیبه خدا را میزنند و باید خاموش باشم.
نگفته بود که پیش رویم همسرم را لگد می کنند و باید نگاه کنم.

نگفته بود که حسن و حسین پناه زینب می شوند و من نمی توانم پناه دختر پیامبر باشم.
فضه بسوی فاطمه دوید و آشوبگران به داخل خانه ریختند.فضه توانست فاطمه را کنار بکشد تا زیر دست و پا نماند.و من تنها توانستم خود را جلو بیاندازم تا بچه ها گرفتار آن حرامیان نشوند.

...

یکی دستم را گرفته بود و یکی پایم را می کشید.یکی در سینه ام آویخته بود و یکی چنگ در صورتم می زد .

فاطمه بیهوش بود انگار اما نمی دانم چگونه دیده باز کرد و مرا میان کوچه دید که ریسمان به گردنم ا فکنده اند و می کشند.روی برگرداندم و در آستانه در فاطمه را دیدم که با مقنعه خون آلود ولباس خاکی

دست بر دیوار گرفته است.

فاطمه را دیدم که بچه های مضطرب از پشت سرش نگاه می کنند.فاطمه نمی توانست راه برود.
نمیدانم چطور این چند قدم را برداشته بود.فاطمه نمی توانست سخن بگوید.نمیدانم چگونه می نالید و فریاد می زد.

بازوان تازیانه خورده اش حرکت نداشت.نمی دانم فاطمه چه سان دست بر ریسمان انداخته بود و در زیر مشت و لگد نامحرمان می کوشید تا مرا برهاند.

خدایا، این من بودم که اینک اینگونه دستخوش تاراج مشتی مرد نما می شدم.

من که یک تنه در برابر لشکرها می ایستادم .

خدایا این من بودم که نمی توانستم از دختر هجده ساله پیامبر دفاع کنم.

من که در چهارده سالگی سنگ و چماق این جماعت را می خوردم و تنم سپر آن پیامبر بود.

خدایا، این من که بودم که دست به شمشیر نمی بردم، من که از شمشیرم رزم آوران نامدار عرب هراسان بودند.

خدایا، این علی بود آیا که پیش چشم همسر و فرزندانش بر خاک افتاده و کتک می خورد؟

دیگر نفمیدم فاطمه در آن هیاهو چه شد.مرا کشان کشان می بردند. و گرد و خاک میان کوچه راه را بر چشمانم بسته بود

...

تنها صدای پیامبر بود که از میان گرد و خاک به گوش می رسید، وپیامبر تازیانه می خورد! 

  • ۱ نظر
  • ۲۴ خرداد ۸۶ ، ۱۰:۵۷
به لات و عزی سوگند سالها صبر کرده بودیم و در لباس اسلام مرارت نماز و روزه را کشیده بودیم تا فرصت ما فرا رسد

...

به لات وعزی سوگند سالها « محمد » را تحمل کردیم و به روی خودمان نیاوردیم تا دوران او بگذرد.

...

ناچار بودیم بیعت علی را بگیریم و نمی آمد مجبور بودیم کار را تمام کردیم و تسلیم نمی شد . به در خانه اش رفتیم.

اما دوباره دختر محمد با ما طرف شد. چه باید می کردیم. دیدم اینگونه نمی شود،خواستم در را باز کنم،

دستهایش را پیش آورد تا در را ببندد.تازیانه آن غلام سیاه را گرفتم خواستم در را باز کنم،نمی گذاشت  تازیانه را بلند کردم و آنقدر زدم تا دستانش را کشید .ناله ای کرد وسوزناک گریست. دست، دست محمد بود که در را گرفته بود.صدا، صدای محمد بود که می نالید.به یاد همه سالهایی افتادم که نمی شد در برابر هیبت و جلالش سخن گفت.به یاد همه روزهایی ا فتادم که خدایان ما را تحقیر کرده بود.به یاد همه لحظه هایی ا فتادم که کینه بر جانم چنگ می زد و مجبور بودم آرام باشم.

...

این دختر، فرزند محمد بود.و محمد مرده بود

...

اینک محمد در پشت در می نالید.اینک محمد در پشت در می گریست.اینک محمد در چنگ من بود.

« محمد... محمد... ».فریاد زدم.

به لات و عزی سوگند چنان بر در کوبیدم که صدای استخوانهای زنانه اش به گوشم رسید.محمد بود که فریاد زد:« پدر جان، ببین با جگر گوشه ات چه می کنند!»

  • ۸ نظر
  • ۱۶ خرداد ۸۶ ، ۲۰:۵۴

بانو که رفت پشت در،گفتم از او حیا می‌کنند و می‌روند.گفتم از یادگار پیامبر(ص) بیمناک می‌شوند و می‌گریزند.بچه‌ها را گوشه اتاق نگه‌داشتم؛و با اشاره مولادر پی بانو رفتم.

...

بانو که رفت پشت در دل‌خوش شدم که این اضطراب و آشوب پایان می‌پذیرد.

...

منتظر بودم تا دوباره بانو را همراهی کنم.و دوباره به اتاقش بازگردانم.

نمی‌دانم چه شد.نمی‌دانم آن تیره‌بختِ جنایت‌کار چه کرد. نفهمیدم در چگونه باز شد و بانو پشت در چه کشید؛که نالید و صدایم زد:

...

فقط نالید و گفت: فضه!

دویدم.سر آسیمه بانو را در آغوش گرفتم.

نالید: « فضه...محسن را کشتند.»

آه،میخ در خونین بود.و آتش زبانه می‌کشید...

  • ۲ نظر
  • ۱۲ خرداد ۸۶ ، ۱۱:۵۳

خانه علی(ع) عزاخانه بود.حسن(ع) و حسین(ع) از دوری پیامبر(ص) بی‌تابی می‌کردند.و من آرام و قرار نداشتم.اگر علی(ع) نبود و سیمای نورانی‌اش امیدم نمی‌بخشید؛اگر حسن(ع) و حسین(ع) این‌قدر رنگ و بوی پیامبر(ص) را نداشتند؛اگر زینب(س) با آن نگاه مادرانه و آسمانی روبرویم نمی‌نشست؛نفس‌های سردی که در سینه‌ام فرو می‌رفت بازنمی‌گشت.و آه‌های سوزان که از جانم برمی‌آمد،هستی عالم را می‌سوزاند.

بیرون خانه غوغا بود.و هر که می‌رسید خبر از فتنه و آشوب می‌آورد.درون خانه را اما، هنوز بهت و ناباوری مصیبت،ساکن نگه داشته بود.

سیل طغیان گویی از حضیض سقیفه اندک اندکبه آستان اوج « بیت الله » زبانه می‌کشید.بوی خیانت و جنایت آرام آرام فضای کوچه‌ها را پرمی‌کرد.

سروصدایی از پشت در روی علی(ع) را برگرداند.فریاد شیطان بود از حلقوم غلامی بدکار و بد نام.سیاهی فتنه بود انگار در چهره فرستاده ای شوم.جسارتی بی سابقه بود،پس از رحلت پیامبر(ص)بر حرم دخترش و در پیشگاه محراب و مسجدش.
...

علی(ع) آرام و خشمگین به در خیره ماند.شیر خدا به خروش می‌آمد....فریاد شیطان خاموشی نداشت.
کینه‌ها و عقده‌های فروخورده سالیان سرباز کرده بود.بغض‌های بدر و احد و خیبر گشوده می‌شد.

علی(ع) به من نگاه کرد؛و من به کودکان مضطرب. علی(ع) با نگاهش بچه‌ها را آرامش بخشید و پاسخشان گفت:« بروید. من را بیعت سزاوار نیست. »

فریاد شیطان خاموشی نداشت.
با علی:
« بیا و بیعت کن وگرنه خانه را با هرکه در او هست به آتش می‌کشیم.»

گمان می‌کردم بی‌پروایی کنند، اما نه این‌قدر. گمان می‌کردم حریم‌ها را بشکنند، اما نه این‌گونه.منتظر بودم تا درون خود را خویش آشکار سازند، اما نه این‌قدر زود....همچنان فریاد می‌زدند.

این بار من نالیدم.« از خدا بترسید و از پیامبرش حیا کنید. از در این خانه دور شوید.»

گویی رفتند.اما لختی نگذشت که هیاهویشان دوباره فضا را آلود.این بار گویی بوی فتنه آزارنده‌تر بود؛ و سیاهی طغیان افزون‌تر.فریاد شیطان دوباره بر خانه وحی الهی سایه افکند. شیطان به خدا سوگند می‌خورد!در صدای خراشنده ابلیس سخن از هیزم بود و آتش؛ که وحشیانه به در لگد می‌زد.و گویی هنوز دز پی بهانه می‌گشت.
...
گفتم شاید به بهانه رویارویی با علی(ع) از خطاب من پرهیز می‌کند.چاره ای نبود.از دختز پیامبر(س) که باید شرم می‌کردند.چاره ای نبود. از ناموس خدا که باید شرم می‌کردند.چاره ای نبود.خود برخاستم.
و در حالی که آرام قدم برمی‌داشتم، پشت در رفتم...

....
ابلیس را گفتم: « من دختر پیامبرم. نمی‌دانی؟هنوز کفن پیامبر خشک نشده است.و هنوز این در و دیوار بوی حضور آسمانیش را دارد.از او شرم نمی‌کنید؟ »

دیگر باید بر می‌گشت.دیگر باید می‌ترسید و خاموش می‌شد.دیگر باید آرام می‌گرفت.اما بی حیا فریاد زد:
« ما با زنها کاری نداریم. »و نعره کشید.

نمی‌دانم چه شد؛نفهمیدم چه کرد؛ندانستم چه پیش آمد؛ که از درون پیکرم، « محسن » شکست و من فرو ریختم...

 

  • ۶ نظر
  • ۰۸ خرداد ۸۶ ، ۰۸:۲۵
گفتم خسته ام.

گفتی : لا تقنطوا من رحمت الله. (از رحمت خدا ناامید نشوید).

گفتم: هیچکی نمیدونه تو دلم چی میگذره...

گفتی:ان الله یحول بین المرئه و قلبه.(خدا حائل است بین انسان و قلبش).

گفتم :غیر از تو کسی را ندارم.

گفتی:نحن اقرب الیه من حبل الورید.(ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم).

 

پی نوشت:

* دنیا عجیب است و عجیب تر از دنیا ، غفلت ما ، در آن است...  امام علی (ع)

**خدایا ، تو جان مرا آفریدی و تو آن را میگیری ، زندگی و مرگ آن متعلق به تو است ، اگر زنده اش داشتی ، محفوظش دار و اگر دچار مرگ ساختی بر او ببخش . خدایا من از تو عافیت میخوا هم ...

 

  • ۲ نظر
  • ۰۷ خرداد ۸۶ ، ۱۷:۲۸