بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

تو برای عطر زدن به کسی نگاه نمی کنی، اصلا برایت مهم نیست دیگران عطر می زنند یا نه،خوب شدن هم مثل عطر زدن است ، چکار داری دیگران خوب اند یا نه؟ خوبی می کنند یا نه، این حرف و نصیحت خداست که می گوید : خود را باش.

علیکم انفسکم.(المائده-105) بر شما باد خودتان!

  • ۱ نظر
  • ۳۱ شهریور ۹۱ ، ۲۱:۰۶

چتربازها چه لذتی می برند از سقوط ،هرچه ارتفاع بیشتر سقوط برای آنها لذت بخش تر است. چرا؟ چون پشت آنها به چتر گرم است. ایمان چیزی شبیه به چتر نجات است، کسی که ایمان دارد دیگر از سقوط و افتادن و تهدید هیچ هراس ندارد. این است که قرآن کریم توصیه به ایمان دارد و می فرماید:

یا ایهاالذین آمَنوا آمِنوا.(نساء-136) ای کسانی که ادعای ایمان دارید حقیقتا ایمان بیاورید.

  • ۲ نظر
  • ۲۸ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۲۶
بسم الله.
با امکانی که از طرف شرکت بیان در اختیارم قرار داده شد تونستم وبلاگ قبلی ام رو به این سیستم انتقال بدم...خیلی دلم میخواد فرصتی پیدا کنم این روزها و سایت کافه جوانی رو کامل کنم که این سایت کار خودشو شروع کنه..
  • ۳ نظر
  • ۲۳ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۱۰

بسم الله...

معمولا نوشتن اولین پست در یک زمانی که یک وبلاگ جدید راه اندازی کرده ای سخت است و نمی دانی چه بنویسی... خوشبختانه دعوت نامه ای از سوی یکی از دوستان ارسال شد و توانستم در این سایت وبلاگی برای خودم داشته باشم و در آن قصد دارم راجع به مسائلی که به آنها علاقه مندم بنویسم. در مدت ۱۰سال سابقه وبلاگ نویسی تجربیات مفیدی کسب کرده ام و قصد دارم ادامه ی وبلاگ نویسی ام را در اینجا دنبال کنم. ظاهرا سرویس بلاگ بیان به زودی امکان انتقال وبلاگ از سایر سیستم ها را اضافه خواهد کرد که در این صورت با افتخار وبلاگ وب نوشته های یک مینی روزنامه نگار را که از ۱۳۸۴ در آن می نویسم به اینجا منتقل می کنم. در حال حاضر منتظر تایید ثبت این وبلاگ توسط مدیران هستم.

  • ۱ نظر
  • ۱۸ شهریور ۹۱ ، ۱۲:۴۰

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار! اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیمات درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند. 

گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

  • ۰ نظر
  • ۱۸ شهریور ۹۱ ، ۰۸:۳۷

بسم الله؛ 

این شبها همه اش دچار شب بیداری هستم...نه بخاطر ماه رمضان و عبادات شبانه(!). شب بیداری بخاطر پروژه نرم افزار رزرواسیون...معمولا شب ها تا بعد از سحر بیدار هستم.کارش تمام شود چند روزی فقط میخواهم بخوابم!

ظهرها که از موسسه برمیگردم به خانه آنقدر خسته ام که حاصل جمع 2+2 را هم شاید نتوانم حساب کنم!

  • ۵ نظر
  • ۰۳ مرداد ۹۱ ، ۲۲:۰۵
بسم الله؛

در یک سال گذشته به نوعی تبدیل شده بودم به ستون خیمه... بار همه ی مشکلات دور و بری ها به دوش من بود...به نحو عجیبی هنوز سرپا هستم...این ستون خم شده...در حال شکستن است...کمی دعا لطفا

دنبال مطلب خاصی می گشتم توی وبلاگم... که نمی دونستم کی نوشتمش که بخوام توی آرشیو بگردم...

این روزا توی یک دوره ی آموزشی گوگل در زمینه جستجوی قوی در وب با عنوان Power Searching with Google

شرکت کردم که روش هایی که آموزش می داد خیلی به دردم خورد... بعضی هاشون رو بلد بودم اما استفاده ای نمی کردم....اما این دوره باعث شد که توی کارها ازش استفاده کنم.

اگه بخواین دنبال مطلب خاصی در یک سایت بگردین میتونین از این روش استفاده کنین:

توی گوگل بنویسین:

site:www.sitename.com  لغت مورد نظر

مثلا:

site:webnevesht.blogfa.com دردا درد

بسم الله؛

این روزا دلم می خواهد کمی از همه چیز فاصله بگیرم...اگر نبود حجم کارها و فشار پروژه ی برنامه نویسی که شب و روزهای من را درگیر خود کرده است کمی به دور بودن از همه چیز می پرداختم.در این روزهای شلوغ جایی خالی می کردم برای خودم و بانو ... این روزها بانو نیز بخاطر من فرصتی برای استراحت و استفاده از تابستان ندارد. و ترجیح می دهد در هنگام انجام کارها کنارم باشد... دلم میخواهد زودتر این کار را تحویل دهم تا بیشتر از این شرمنده ی بانو نباشم بخاطر این ظهر و عصرهای تکراریِ در خانه ماندن!

بسم الله...

این روزا رو با این شعر صفا می کنم. می تونین با نوای گرم حاج محمود کریمی بشنوینش

دوباره بساط طرب شد مهیا/دوباره رسیده شب شور و غوغا

شب می فروشی شب باده نوشی/شب لب نهادن به لب های صهبا

شب هو کشیدن گریبان دریدن / شب پرکشیدن پریدن به بالا

چه شب ها که زهرا دعا کرده تا ما /همه شیعه گردیدم و بی تاب مولا

غلامی این خانواده دلیل و / مراد خدا بوده از خلقت ما

مسیرت مشخص امیرت مشخص /مکن دل دل ای دل بزن دل به دریا

که دنیا به خسران عقبی نیارزد  /به دوری ز اولاد زهرا نیارزد

و این زندگانی فانی جوانی خوشی های امروز اینجا به افسوس بسیار فردا نیارزد

اگر عاشقانه هوادار یاری  / اگر مخلصانه گرفتار یاری

اگر آبرو می گذاری به پایش /  یقینا یقینا خریدار یاری

بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟ /چه اندازه در ندبه ها زار یاری؟

به شانه کشیدی غم سینه اش را ؟/ و یا چون بقیه تو سر بار یاری؟

اگر یک نفر را به او وصل کردی/ برای سپاهش تو سردار یاری

به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟/ چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟

اگراشک داری به شکرانه اش ... ها / که مست نگاه گهر بار یاری

دل  آشفته بودن دلیل کمی نیست  /اگر بی قراری بدان یار یاری

و پایان این بی قراری بهشت است / بهشتی که سر خوش ز دیدار یاری

نسیم کرامت وزیدن گرفته /و باران رحمت چکیدن گرفته

مبادا بدوزی نگاه دلت را به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره ی بد شدیدا گرفته

خدایا به روی درخشان مهدی /  به زلف سیاه و پریشان مهدی

به قلب رئوفش که دریای داغ است / به چشمان از غصه گریان مهدی

به لب های گرم علی یا علیش / به ذکر حسین و حسن جان مهدی

به دست کریم و نگاه رحیمش / به چشم امید فقیران مهدی

به حال نیاز و قنوت نمازش /به سبحان سبحان سبحان مهدی

به برق نگاه و به خال  سیاهش/به عطر ملیح  گریبان مهدی

به حج جمیلش به جاه جلیلش/ به صوت حجازی قرآن مهدی

به صبح عراق و شبانگاه شامش/ به آهنگ سمت خراسان مهدی

به جان داده های مسیر عبورش / به شهد شهود شهیدان مهدی

مرا دائم الاشتیاقش بگردان /مرا سینه چاک فراقش بگردان

تفضل بفرما بر این بنده ی بی سر و پا مرا همدم و محرم و همرکاب سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان

ندیدم شهی در دل آرایی تو / به قربان اخلاق مولایی تو

تو خورشیدی و ذره پرور ترینی/  فدای سجایای زهرایی تو

نداری خماری به مشتاقی من /ندیدم نگاهی به صهبایی تو

نداری خرابی به بی تابی من /  ندیدم  سبویی به مینایی تو

نداری به کویت ز من بی نواتر / ندیدم کریمی به طه ایی تو

نداری گدایی به رسوایی من / ندیدم نگاری به زیبایی تو

نداری مریضی به بد حالی من/ندیدم دمی چون مسیحایی تو

نداری غلامی به تنهایی من/ندیدم غریبی به تنهایی تو

نداری اسیری به شیدایی من/ندیدم کسی را به آقایی تو

امید غریبان تنها کجایی ؟/ چراغ سر قبر زهرا کجایی ؟

تجلی طه   گل اشک مولا   دل آشفته ی داغ آن کوچه ی غم

گرفتار گودال خونین  گرفتار غم های زینب  سیه پوش قاسم

عزادار اکبر گل باغ لیلا  پریشان دست علم گیر سقا

نفس های سجاد  نواهای باقر   دعا های صادق

کس بی کسی های شب های کاظم

حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه

تمنای هادی  عزیزدل عسکری  پس نگارا بفرما کجایی پس نگارا بفرما کجایی

دلم جز هوایت هوایی ندارد/   لبم غیر نامت نوایی ندارد

وضو و اذان و نماز و قنوتم /  بدون ولایت صفایی ندارد

دلی که نشد خانه ی یاس نرگس/ خراب است و ویران  بهایی ندارد

مرا در کمندت بیفکن که دیگر / گرفتار عشقت رهایی ندارد

خوشا آنکه غیر از ظهورت نگارا /شب قدر دیگر دعایی ندارد

ید اللهی و حق بجز دست مشکل  گشای تو مشکل گشایی ندارد

غلام تو ام از ازل تا قیامت  /  که این بندگی انتهایی ندارد

بیا تا جوانم  بده رخ نشانم /که این زندگانی وفایی ندارد

نگارا نگاهی که جز نوش لعلت/دل زخم خورده دوایی ندارد

بیا تا نمردم به فکر دوا باش /  به فکر علاج دل بی نوا باش

کریما رحیما رئوفا عطوفا   نگارا بهارا بیا جان مولا

بیا جان زهرا بیا جان زینب بیا جان سقا

سحر خیز مکه سحر خیز کوفه

سحر خیز مشهر سحر خیز کربُ بلا و مدینه

سحر یاد ما باش   سحر یاد ما باش

 

پی نوشت: این شعر سروده حاج مجتبی روشن روان است.