بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بسم الله؛

دیشب با پدر بانو صحبت می کردم راجع به برخی کرامات آیت الله نخودکی اصفهانی... محله نخودک مشهد که محل زندگی این مرد بزرگ خدایی بوده نزدیک محل سکونت ماست و معمولا توی حرم هم میریم سر مزارشون برای خوندن فاتحه ای و صحبتی.... دیشب توی این فکر بودم که سایتی رو پیاده سازی کنم راجع به ایشون و صحبت ها، نقل قول ها، خاطرات ، کرامات و مسائل گوناگون زندگی ایشون رو توش قرار بدم...امروز سرچ می کردم ببینم سایتی وجود داره درباره ایشون یا نه که به این مطالب برخوردم... جالب بود برام و تذکراتی بود برای این روزهای من:

فرزند ایشان نقل می کند :

ایشان وصایای خویش را به شرح زیر به من فرمودند: 
« ولقد وصینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و ایاکم ان اتقوا الله.... 
نیست جز تقوی در این ره توشه ای نان و حلوا را بنه در گوشــــه ای 
بالتقوی بلغنا ما بلغنا، اگر در این راه، تقوی نباشد، ریاضات و مجاهدات را هرگز اثری نیست و جز از خسران، ثمری ندارد و نتیجه ای جز دوری از درگاه حق تعالی نخواهد داشت. حضرت علی بن الحسین علیهما السلام فرمایند:
« انّ العلم اذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه الا کفرا و لم یزدد من الله الاّ بعدا » 
اگر آدمی، یک اربعین به ریاضت پردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین، هباءً منثوراً خواهد گردید.

بدان که در تمام عمر خود، تنها یک روز، نماز صبحم قضا شد، پسر بچه ای داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه، مرا گفتند که این رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شده ای. اینک اگر شبی، تهجدم ترک گردد، صبح آن شب، انتظار بلایی می کشم. 

بدان که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می شود که به عکس اتیان مستحبات، مرتبه او را ترقی می بخشد.
 بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده ام، به برکت بیداری شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.

اکنون پسرم، ترا به این چیزها وصیت و سفارش می کنم: 
اول: آنکه نمازهای یومیه خویش را در اول وقت آنها به جای آوری. 
دوم: آنکه در انجام حوائج مردم، هر قدر که می توانی بکوشی و هرگز میندیش که فلان کار بزرگ از من ساخته نیست، زیرا اگر بنده خدا در راه حق، گامی بردارد، خداوند نیز او را یاری خواهد فرمود. »

در این جا عرضه داشتم: پدرجان، گاه هست که سعی در رفع حاجت دیگران، موجب رسوایی آدمی می گردد. 
فرمودند: 
« چه بهتر که آبروی انسان در راه خدا بر زمین ریخته شود. 
سوم: آنکه سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ایشان صرف و خرج کنی و از فقر و درویشی در اینکار پروا منمایی. اگر تهیدست گشتی، دیگر تو را وظیفه ای نیست. 
چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مکن و تقوی و پرهیز پیشه خود ساز. 
پنجـــم: به آن مقدار تحصیل کن که از قید تقلید وارهی. » 

در این وقت از خاطرم گذشت که بنابراین لازم است که از مردمان کناره گیرم و در گوشه انزوا نشینم که مصاحبت و معاشرت، آدمی را از ریاضت و عبادت و تحصیل علوم ظاهر و باطن باز می دارد، اما ناگهان پدرم چشم خود بگشودند و فرمودند: 
« تصور بیهوده مکن، تکلیف و ریاضت تو تنها خدمت به خلق خدا است. »
بعد از آن فرمودند: 
« چون صبحگاه روز یکشنبه کار من پایان یافت، اگر حالت مساعد بود، خودت مرا غسل بده و کفن و دفن مرا مباشرت کن. »

همچنین سفارش کردند که مرحوم دکتر شیخ حسن خان عاملی که طبیب معالجشان بود ایشان را به جانب قبله کند و آداب میت را اجرا نماید. و به مرحوم سید مرتضی روئین تن مدیر روزنامه طوس نیز فرمودند: 
« شما هم صبح یکشنبه بیائید و بعد از فوت من یکساعت بالای سر من قرآن بخوانید. »

 

  • ۲ نظر
  • ۰۳ خرداد ۹۱ ، ۱۱:۲۲
بسم الله؛

معمولا در روزهای مختلف حال و هوای مختلفی دارم ... این روزا تو فاز(!) این ابیاتم!

هر که عاشق پیشه بی خویش تر

هر دلی بی خویش تر درویش تر

در دل من باغ ها از لاله ها

همچو نی در بند بندش ناله ها

با خیال لاله ها صحرا نورد

دشت را پوید ولی با پای درد

-----

گوی سبقت می برند این خاکیان

در عروج خویش از افلاکیان

عشق اینجا اوج پیدا می کند

قطره اینجا کار دریا می کند

رخصتی تا ترک این هستی کنیم

بشکنیم این شیشه تا مستی کنیم


پی نوشت :

*  اللهم ارحم من لایرحمه العباد و اقبل من لایقبله البلاد

*  خدایا رحم کن بر آنکه بندگانت بر او رحم نمی‌آورند و بپذیر آن را که هیچ سرزمینی نمی‌پذیردش!

*  با این نوا بشنوید ابیات بالا را.

* یک مقاله نوشتم در خصوص شبکه های اجتماعی در یک مجله ویژه مدیران آستان قدس رضوی... البته با اسم مستعار صدرا رئیسی! دیروز چاپ شد.


  • ۴ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۰:۴۲

بسم الله؛

همیشه به بانو میگفتم بین ائمه اطهار علیهم السلام امام هادی علیه السلام از بقیه مظلوم تر است بین شیعیان... و همواره کمتر از دیگر ائمه راجع به ایشان صحبت می شود در حالی که ایشان نقش بسیار مهمی در تاریخ شیعه و زنده نگهداشتن آن ایفا کرده و اثر ماندگاری همچون زیارت جامعه کبیره نیز از ایشان به یادگار مانده است...

چندی قبل در فیس بوک و گوگل پلاس حملات سازماندهی شده ای را علیه ایشان مشاهده کردم که قلب انسان از به یادآوردن آن به درد می آید و همچون دوستان دیگر پیگیر بسته شدن آن صفحات آن شبکه های اجتماعی بودیم...آن زمان جسته و گریخته حرکات خوبی از طرف جامعه رسانه ای حزب الله در خصوص این امام همام انجام شد اما کافی نبودن آن و همه گیر نشدن آن سبب شد که ماجراهای اخیر پیرامون حرمت شکنی ایشان توسط خواننده ای -شاهین نجفی- و مرتد اعلام کردن این خواننده توسط مراجع تقلید پیش آید.

آنچه که بیش از پیش در حال نشان دادن خود در این ماجراست سازماندهی شدن این حرمت شکنی هاست که نشان میدهد دشمن در حال برنامه ریزی مفصلی برای از بین بردن مقدسات ما می باشد. ماجرای قرآن سوزی کشیش آمریکایی ، قرآن سوزی توسط نظامیان آمریکایی در افغانستان،هتک حرمت سازمان یافته علیه امام هادی(ع) و بسیاری از اتفاقاتی از این دست نشان دهنده ی این حرکت سازمان یافته است که متاسفانه به دلیل سکوت مسلمانان روز به روز بیشتر می شود...همچنان معتقدم اگر حکم حضرت امام(ره) در خصوص سلمان رشدی اجرا می شد شاید این اتفاقات دیگر به این شکل رخ نمی داد اما بر زمین ماندن حکم امام ،اجازه ی گستاخی بیشتر را به دشمنان مسلمانان برای هتک حرمت بیشتر داده است.

به اعتقاد من با توجه به قدرت بالای اطلاعاتی ایران ابتدا باید چند حرکت اساسی همچون ترور سلمان رشدی و شاهین نجفی پیگیری و اقدام شود که البته باید نهادهایی مانند سپاه و وزارت اطلاعت راسا این مسئولیت را به عهده بگیرند.

جامعه ی رسانه ای حزب الله هم علاوه بر برنامه ریزی مفصل برای اشاعه فرهنگ دینی و ترویج و اشاعه مقدسات باید به تابوهای عقیده ی دشمن هجوم ببرد.فراموش نکنیم اگر ما یک قدم به عقب برویم دشمن ده قدم به جلو گام برمی دارد.همچون یک جنگ واقعی نیز باید به دشمن هجوم برد تا آنرا به عقب راند.

متاسفانه رسانه های داخلی و صدا و سیما نیز در یک حالت سکوت به سر می برند و امیدی به انجام حرکتی توسط آنان نیست...

دیدن این کلیپ را که حاوی نکاتی اخلاقی و اجتماعی پیرامون مسائل اخیر است به همه توصیه می کنم.

  • ۰ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۰:۱۱
همواره خرداد برایم ویژگی خاصی دارد که آن را نسبت به سایر ماه ها متمایزتر میکند.در این ماه بیشتر در خودم هستم و بیشتر اوقاتم را به فکر کردن می گذرانم...و معمولا در این ماه نسبت به مسائل گوناگون فکری و اندیشه ای دیدگاه روشن تر پیدا میکنم و برخی مسائل دیگر که قابل گفتن نیست....


این روزا یکی از دوستان ما در حال و هوای خاصی به سر می برد که حس می کنم میدانم چه در دلش می گذرد و این اندازه بی طاقتش کرده است... این دوست شفیق ما برایم مصداق این ابیات را پیدا کرده این روزا...

گوی سبقت می برند این خاکیان، در عروج خویش از افلاکیان

عشق اینجا اوج پیدا می کند، قطره اینجا کار دریا می کند

رخصتی تا ترک این هستی کنیم، بشکنیم این شیشه تا مستی کنیم


پی نوشت :

اللهم ارحم من لایرحمه العباد و اقبل من لایقبله البلاد

خدایا رحم کن بر آنکه بندگانت بر او رحم نمی‌آورند و بپذیر آن را که هیچ سرزمینی نمی‌پذیردش!



  • ۴ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۹:۳۶
به این عکس‌ها، خیره شو خیره شو
به اون روزهای پر از خاطره

 

نخواه گرمی خوابه چشم کسی
بزاره که بیداری یادت بره

 

یه باری از امروز،رو دوشته
که واسش یه عمره زمین میخوری

 

همه منتظر تا ببینن کجا
تو از جاده‌ی عشق، دل می‌بُری!

 

ولی ایستادن، فقط کار ماست
ما که قصمون، قصه‌ی خواب نیست

 

بیا دل به دریا بزن، شک نکن
سرانجام این رود مرداب نیست


پی نوشت: همیشه از خوندن شعر لذت می بردم...توی بیت به بیت برخی شعرها حرفهای خیلی مهمی نهفته است....

  • ۰ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۷:۳۹
این روزا هیچی مثل این شعر حال و هوای دلم رو عوض نمی کنه. میتونین با نوای گرم حاج محمود بشنوینش
این کیست، این که محو تماشای خود شده
پیش از ظهور، مادرِ بابای خود شده
 
در بی زمانِ مانده به میلاد، سر بلند
از امتحانِ روشن فردای خود شده
 
با سیزده مناره خدا را صدا زده
قد قامت بلند مصلّای خود شده
 
منظومه های شمسی او بی نهایتند
گرم شکوه دیدن ژرفای خود شده
 
عقل فرشته ها که به جایی نمی رسد
خود پاسخِ شگفت معمّای خود شده
 
حالا علی برای علی جلوه کرده است
آئینه ی تلألؤ همتای خود شده
 
اصلاً خدا هر آن چه که می خواست، او شده
این کیست این که حضرت زهرای خود شده؟!
 
اشراق آسمانیِ رازِ تبارک است
صبح نزول سوره کوثر مبارک است!
 
دل می بری غزل غزل از این ترانه ها
شیواترین عزیزترین مادرانه ها
 
تسبیح را به دست بگیر و ببین که باز
معراج می روند همین دانه دانه ها
 
با آیه های سوره قدر آمدی که ما
ایمان بیاوریم به آن بی نشانه ها
 
هر صبح با سلام پیمبر طلوع توست
تنها بهانه ی پدرت از بهانه ها
 
آتش گرفت اگر تن تب دارمان چه غم
نورِ «دعای نورِ» تو سر زد به خانه ها
 
یا نور! فوق نور، علی نور ، نورِ نور
خورشید می شویم از این جاودانه ها
 
ای کاش زیر سایه سادات جا کنیم
نانی خوریم و حق نمک را ادا کنیم
 
سرو آمدی که پایِ علی همسری کنی
اصلاً رسیده ای که علی پروری کنی
 
با خطبه ات حماسه ای از واژه ها شکفت
شاید زمان آن شده پیغمبری کنی
 
تو از خودت برای خدا خرج می کنی
تا پاسداری از شرف سنگری کنی ...
 
که ریشه ولایت از آن آب می خورد
تا سایه ای بگیرد و حق گستری کنی
 
نهج البلاغه خوان مدینه، طنین تو
پیچیده تا که شرح علی محوری کنی
 
شیرازه عفاف و حیا و وقار و صبر
تنها به دست توست که مرد آوری کنی
 
ما شیعه زاده ایم به این دل خوشیم که
بیمار می شویم کمی مادری کنی
 
بانو به قول خواجه هواخواهِ خدمتیم
جا ماندگان قافله های شهادتیم
 
یادش بخیر یاد شهیدان یکی یکی
شوریده های حضرت باران یکی یکی
 
خرّم شده است شهر به شهر دیارمان
از خون گرم و قامت ایشان یکی یکی
 
جبهه گرفته بوی تو را که گرفته ای ...
سرهای سرخ بر سر دامان یکی یکی
 
کم کم پیامشان که فراگیر می شود
گل می کنند غزّه و لبنان یکی یکی
 
بحرین و مصر و تونس و صنعا ز خواب جست
از انقلاب پیر جماران یکی یکی
 
اکنون رسیده است زمانش که بشکنند
طاغوت های سنگی انسان یکی یکی
 
با بیرق ولیّ زمان می زنیم پا ...
بر قله های دانش دوران یکی یکی
 
بر لب فرشته نام تو آورد گریه کرد
سجّاده درد پای تو حس کرد گریه کرد
 
جان می دهیم و از درتان پر نمی زنیم
موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم
 
وقتی که حرف، حرفِ ولایتمداری است
ما دم ز غیر تا دم آخر نمی زنیم
 
وقتی که امر نایبتان فرض جان ماست
سنگ کسی به سینه ی باور نمی زنیم
 
ما را فقط به پای ولایت نوشته اند
ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم
 
با ذوالفقارِ نامِ علی پا گرفته ایم
ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم
پی نوشت:
1-دو شب پیش به امید (برادر بانو) گفتم من هیچ وقت توی زندگیم به چیزی و کسی حسادت نکردم....اما حق بده که حسادت کنم که مادر شما حضرت زهراست...
2-
آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام
حس می کنم مزار تو را بین سینه ام
 
مانند آن خسی که به میقات پر کشید
قلبم به سوی مادر سادات پر کشید
3-دو روز پیش رفته بودم دانشگاه،بالاخره فرم تدریس رو بهم دادن و اسمم رو توی سیستم اساتید ثبت کردن...
4-شعر اولی از جناب آقای حسن لطفی و دومی هم از سیدحمیدرضا برقعی است...

  • ۲ نظر
  • ۲۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۸:۳۹


چرا در کشور ما هر ساله هزاران دانشجوی نرم افزار فارق التحصیل میشوند ولی به همان اندازه پیشرفت نداریم. دلیل روشن است دانشجویان کشورهای دیگر همان دورانی که در حال تحصیل هستند ایده ها و آینده خود را می یابند و بعد از فارق التحصیلی میدانند چکار کنند ولی ما …

بهترین راه درگیر شدن با مسائل است. اصلا چرا دانشجوی رشته نرم افزار باید با ویندوز کار کند؟ ویندوز چه چیزی جز راحتی و تنبلی به دنبال دارد؟ چرا خودش نباید تلاش کند نرم افزاری بسازد یا نرم افزار اوپن سورس دیگران را ویرایش یا نسخه ای بهتر از آن تولید کند. اگر در کشور ما پیشرفتی نیست دلیل اولش عدم حقوق کپی رایت نرم افزار است. اگر جامعه نرم افزار حداقل همین قشر دانشجوی نرم افزار اوپن سورس را یاد بگیرد و به ان جامعه عمل کند نیمی از راه را پیموده ایم. این کار چندین خوبی دارد:

۱- جامعه اوپن سورس معنای واقعی آشنایی با معماری نرم افزارها و تجربه عملی است.

با مهاجرت به لینوکس به صورت علنی با هسته یک سیستم عامل درگیر میشوید و برای کار کردن بهتر با آن چه تغییراتی که ایجاد نمیکنید یا نرم افزاری را علاقه دارید میتوانید سورس آنرا دریافت و در آن تغییرات ایجاد کنید و بر تجارب خود بیفزایید در صورتی که در ویندوز صرفا محیطی آماده با تنبلی تمام به شما هدیه میشود.

۲− ایده

وقتی کسی سعی و کوششی نمیکند چطور میخواهد بعد از فارق التحصیلی ایده ای داشتته باشد تا با آن کاری انجام دهد. و این هدیه اوپن سورس به یک دانشجوی نرم افزار است چون میلیونها ایده متن باز در انتظار شما هستند.

۳− آشنایی بیشتر با علوم مختلف کامپیوتر

وسعت دنیای متن باز بسیار گشترده است. با نگاهی به سایت های فارسی زبان و انگلیسی زبان کلاه از سرتان می افتد تمام این سایت ها را گیگ هایی از سراسر دنیا می چرخانند افرادی که در بیشتر زمینه های نرم افزار و حتی سخت افزار حرفی برای گفتن دارند و چه علومی که انتظار شما را نمیکشد.

۴− درگیری با مسئله بزرگترین لطف

خداوند بنده ای را که بیشتر دوست، او را بیشتر عذاب میدهد. حرفی که بارها شنیده اید و آنرا قبول دارید. چه فکر کرده اید نرم افزارهای لینوکس درون یک ۳۵عدد dvd را میتوانید از سوپر مارکت بغل خانه تان بخرید. نخیر برای نصب و استفاده بعضی از آنها باید به اینترنت بروید و اطلاعات کامل در مورد نصب و استفاده هر نرم افزار کسب کنید که این درگیری با نصب و استفاده فکر شما را با مسائل نرم افزاری درگیر می کند و چه لذت و تجربه ای که دارند هر چند ۹۰درصد نرم افزارهای لینوکس بسیار راحت تر از ویندوز نصب میشوند و از آن راحت تر مورد استفاده قرار میگیرند.

۵− عذاب وجدان و طبیعت

در کتاب راز راندا برن آمده شما هر حسی را به کهکشان ها ارسال میکنید و بازخورد آن را به صورت واکنشی دریافت میکنید. خب این بحث روانشناسی هست ولی شما که عمری تلاش کردید بدنبال سریال و شکستن قفل نرم افزارها بودید چه انتظاری دارید مردم نرم افزار شما را نشکنند و کرکش نکنند. پس تا وقتی خودتان حقوق کپی رایت را زیر پا میگذارید عملا اعتماد به نفس تولید نرم افزاری خود را نیز از دست میدهید و اگر هم خیلی با مثبت اندیش باشید عذاب وجدان خواهید گرفت حالا از ویندوزش بگیر تا استفاده از نارسیس قفل شکسته.

در کل نظر نگارنده این است دانشجوی نرم افزار صرفا باید کار با ویندوز را بلد باشد و حتما یکی از توزیع های لینوکس را برای کارهای روزانه برگزیند اینطوری خود این شخص چندین نفر را با دنیای متن باز آشنا میکند و این بر رعایت حق کپی رایپ کمک بزرگی به کشور ما میکند و چه ایده هایی که نمیتواند بگیرد و همین طور اعتماد به نفس درباره محصولی که شاید تولید کند.

یادگیری لینوکس حتی از ویندوز هم راحت تر می باشد. بهترین روش و برای شروع توزیع بسیار محبوب اوبونتو می باشد. و همینطور کتاب یا جزوه ای که از روی ان اموزش ببیند.

به امید روزی که ما هم برسیم، به همانجایی که باید برسیم.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۸:۰۳
امروز صبح دیدم یه خش وحشتناک V شکل روی صفحه ی لپ تاپم افتاده....معلوم نیست از کجا اومده...اصلا حس خوبی ندارم باهاش
  • ۱ نظر
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۸:۴۱

جام اول:

دردیست غیرمردن کان را دوا نباشد !!!

پس من چگونه گویم کان درد را دوا کن؟؟؟

 

جام دوم:

آدم ها را عادت کرده ام که بر اساس دردهایشان تقسیم بندی کنم. آدم های کوچکی که دردشان بوی پفک نمکی می دهد. آدم هایی که دردشان بوی دماغ سوخته می دهد. آدم هایی که دردشان فقدان های مادی دنیاست. به قولی دیگر فرش گم کرده اند. آدم هایی که دردشان فقدان معنوی دنیاست و به نوعی آدم هایی که عرش گم کرده اند.

و آدم هایی که دردشان، عظمت دردشان، بزرگی دردشان، تفاوت و خلاقیتی که در داشتن درد به خرج می دهند هوش از سر آدم می برند. نه در گم کردن فرش می سوزند و نه در حسرت عرش بی خود شده اند. دردی که هیچ حیطه ای توان معرفی کردن آن درد را در محدوده ای خاص را ندارد. فقط می توان گفت که درد ناب را سر کشیده اند. مثلا مردی که سر در چاه میکرد و از دردش حدیث به چاه می گفت! هر چقدر دنبال دردش گشتم نیافتم.

بویی از آن چاه که به مشامت می رسد حس می کنی همه چاه های عالم را می خواهی تا از شمیم درد علی ناله کنی. این حرفها به ما چه برسد؟!

 

جام سوم:

لقد خلقنا الانسان فی کبد... و آدم را در درد، با درد، همراه درد، بوسیله درد، توسط درد و اندرون درد آفریدیم. اصلا انسان را درد اندود کردیم تا آفریده شد. هر کسی را اراده کردیم تا درجه بالاتری از آفرینش را داشته باشد دردش را بیشتر ریختیم. هر کس را که خواستیم نزدیک تر به ما باشد جامش را از درد بیشتری پر کردیم. مبتلایش کردیم. دچارش کردیم. و دچار را چه چاره؟ بیچاره را چه چاره؟

گفتیم بی چاره برو و چاره بجو!!!

 

جام آخر:

هر که زنده تر بازنده تر

و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

 

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو  

ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد

گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو


پی نوشت:

1-از آرشیو یادداشت های قدیمی

2-اینروزا دارم تلاش میکنم بیشتر کار کنم...

3-بانو کمی کم طاقت شده این روزها و نگران من

  • ۴ نظر
  • ۱۷ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۸:۳۹
اللهم ارحم من لایرحمه العباد و اقبل من لایقبله البلاد
  • ۱ نظر
  • ۱۴ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۹:۴۱