بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بسم الله...

  • سال نو رو به همگی تبریک میگم امیدوارم سالی سرشار از سلامتی و شادی و آرامش در پیش داشته باشیم...تبریک ویژه به دوستانم ازجمله شازده کوچولوی عزیز، الهه مشرق زمین، قاصدک ،توحید عزیز و صمد نوروزویان دوست داشتنی که امسال یه نفر جدید رو در کنار خودش داره و تشکیل زندگی داده...
  • این روزها حتما از بخش های خبری مساله قدس و مسجد الاقصی رو شنیدید و متاسفانه مسئولین ما طبق معمول در خواب هستن و چندین ماه عقب تر از اتفاقاتی که افتاده...و صدا و سیما هم بدتر از آن...که حتی هنوز هم قبه الصخره را به جای مسجدالاقصی به خوردمان می دهند....صهیونیست ها اعلام کرده اند فردا مسجدالاقصی را تخریب می کنند تا هیکل سلیمان را در جای آن قرار دهند... و ما طبق معمول در خواب...
  • حسین قدیانی عزیز این علمدار جنگ نرم شاید بهتر از هر کسی تونسته دوکلمه حرف حساب بزنه که بقیه رو به فکر بندازه...وقتی همه در فکر این هستن که عید دیدنی کجا برن فقط یه مرد میتونه به فکر هدفش باشه و آرمانش:

پسر عمه را ما بوس می کنیم و قبله اول را دختر خاله شارون!

هر کس به طریقی سال کهنه را نو می کند. ما اما از آن قبیله ایم که کل یوم مان عاشوراست حتی لحظه سال تحویل. شمعی روشن کرده ام بالای مزار پدر در قطعه 26 و چون پروانه دارم گرد این شمع می چرخم. سنگ مزار پدرم این روزها دست کودک فلسطینی است و اسراییل دارد سنگ ندا را به سینه می زند. پدرم در عملیات "الی بیت المقدس" شهید شد و قدس این روزها که ما مشغول آجیل خوردنیم دارد شهید می شود. خاک بر سر ما که می خواهیم قدس را با شکوه تشییع جنازه کنیم. ما پسته می خوریم و فلسطین غصه. ما 13 روز تعطیل نیستیم کلا تعطیلیم ولی صهیونیست ها مضاعف دارند کار می کنند و به ریش همت می خندند. همت مضاعف یعنی کارور مضاعف یعنی باکری مضاعف یعنی متوسلیان مضاعف یعنی نصرالله مضاعف یعنی سنگ مضاعف برای کودک فلسطینی. سنگ مزار پدر من را بردار و بکوب بر سر اسراییل ای کودک نیل. حالا سال تحویل شده و قدس کهنه دقایقی بعد تحویل داده خواهد شد به مجسمه ای نو از پیکر داوود. دیوار حائل، مایل شده بر سر "قبه الصخره" و ما داریم برای 13 بدر توپ چهل تکه را باد می کنیم و گل می زنیم به دروازه قدس. نه غزه نه لبنان نه ایران فقط  خاله بازی. صله رحم را بچسب که توصیه پیامبر بود. پسر عمه را ما بوس می کنیم و قبله اول را دختر خاله شارون. عجب عیدی است! حالا وارد سال 1389 شده ایم و کمی دورتر قدس دارد تخریب می شود. سالی که نکوست از بهارش پیداست! کمی دور تر کربلاست و صدای حاج منصور می آید؛

تن که بیمار طبیبان شد دچارش بهتر است/ دل که نذر کربلا شد بی قرارش بهتر است/ بردن چیزی به درگاه کریمان خوب نیست/ سائل آقا شدن اصلا ندارش بهتر است...

این روزها قدس، خود کربلایی دیگر است و راه قدس نه از کربلا که از خود قدس می گذرد...

من اولین جایی که برای عید دیدنی رفتم قدس شریف بود. سنگ مزار پدرم را هدیه دادم به دست کودکی گستاخ و بازیگوش که دارد جان می دهد زیر دست دیوار حائل. نه! تو باید زنده بمانی ای کودک مجروح. تو آخرین امید قبله اول هستی و داری جور عید دیدنی ما را پس می دهی. ما داریم پسته رفسنجان می خوریم، تو با خیال راحت جان بده! اصلا تو باید بمیری تا ما باورمان شود از نیل تا فرات یعنی چه. تو هم صله رحم کن اما با گلوله تانک. ما را این روزها توپ تکان نمی دهد، از بس بادام هند جگر خوار خورده ایم! 

پی نوشت:

  • عکس بالا در روزنامه ها و سایتهای رژیم صهیونیستی منتشر شده است و اخباری مرتبط با آن موجود است که به صراحت گفته اند در تاریخ 25 مارس هیکل سلیمان بر مکان مسجد الاقصی قرار خواهد گرفت و زلزله ای در تاریخ بین 16 تا 24 مارس -همین روزها-پیش بینی کرده اند که موجب تخریب مسجد الاقصی خواهد شد. هیکل سلیمان نیز از سالها پیش توسط گروههای تندرو یهودی صهیونیست ساخته شده است و تنها منتظر تخریب مسجد الاقصی هستند تا ان را به مکان مسجدمنتقل نمایند. ماکتهای ساخته شده هیکل در موزه های مختلف در سرزمینهای اشغالی موجود است و در موزه ای در مقابل مسجد الاقصی نیز این ماکت وجود دارد و هیکل اصلی نیز ساخته شده و تنها انتقال آن به مکان مسجد الاقصی باقی مانده است.
  • مسئولین و صدا و سیمای ما نگران آن است که صهیونیست ها قصد دارند در زیر مسجد الاقصی کنیسه بسازند....غافل از آنکه آنان از مدتها قبل این کار را کرده اند-عکس زیر- باور آن کمی سخت است.

  • تصویر زیر تصویر یکی از کتابخانه های ساخته شده توسط صهیونیست ها درست در زیر مسجدالاقصی است.

ماکتی از معبد سلیمان

حواسمان باشد...صبح نزدیک است...

اگر با آمدن «آفتاب» از «خواب» بیدار شویم، نمازمان قضاست...

صبح نزدیک است برای آنکه چشمی برای دیدن داشته باشد...

  • ۷ نظر
  • ۱۵ اسفند ۸۸ ، ۱۲:۲۰
از همه بریده ام...

دلم روشنه واسه اتفاقاتی که در راهه...

و فقط صبر دارم...

 

  • پی نوشت: خیلی حس بدی دست میده به آدم که روزی چیزهای مورد علاقه ات رو مجبور باشی بخاطر چیز دیگه ای بزاری کنار و شنیدن اسم اونها باعث آزارت بشه
  • ۰ نظر
  • ۱۵ اسفند ۸۸ ، ۱۲:۱۱

 

خبر خوشحال کننده و شادی آور بود؛ عبدالمالک ریگی شرور معروف شرق کشور بازداشت شد.

بازداشت ریگی شاید بزرگ‌ترین دستاورد چندین سال گذشته مردان بی نام و نشانی باشد که بی هیچ ادعایی در حفظ امنیت این مرز و بوم تلاش می کنند اما باید به چند نکته قبل از هر اقدامی توجه داشت.

ریگی یکی از دشمنان این مرز و بوم بود که توانست نزدیک 6 سال بدون مزاحمتی جدی، بزرگ‌ترین استان این کشور را ناامن کند و دهها مرد و زن و کودک و بزرگسال را درهر جایی که فکرش را بکنید: مسجد، جاده، خیابان، خانه یا هر جای دیگری به صورت‌های گوناگون به شهادت برساند. طبیعی است که اولین و آخرین خواسته مردم و مادران و پدران شهدا، اعدام او در اولین فرصت است. این خواسته ای بر حق است اما اعدام شتابزده او هیچ دردی را دوا نمی کند.

کشتن و اعدام او مثل کشتن مرغ تخم طلاست زیرا ریگی اطلاعاتی دارد که از هر چیزی برای مسئولین اطلاعاتی حیاتی‌تر است. ریگی نباید بمیرد تا خیلی از گره های کور زندگی کثیف و خائنانه اش برای مردم روشن شود تا بدانند چه کسی و چگونه پدران و فرزندان و برادران و خواهران‌شان را به خاک و خون کشده است.

ریگی باید زنده بماند تا زمانی که دقیق و از روی فرصت و صحیح به بعضی سوالات جواب بدهد. اینکه او توسط چه منابع اطلاعاتی توانسته بود از ساعت دقیق عبور ماشین استاندار سیستان و بلوچستان و فرماندار زاهدان از محلی خاص با خبر شود؟

اینکه او چگونه توانسته بود در فاصله چند کیلومتری یک پاسگاه نیروی انتظامی یک ساعت راهبندان کند و ده‌ها تن از مردم بی‌گناه این مرز و بوم را به شهادت برساند و چندین نفر را به اسارت ببرد.

اینکه او چگونه توانسته بود با خیال راحت، 17 نفر از مرزبانان این کشور را بدون کوچک‌ترین درگیری از پاسگاه‌شان برباید و سر فرصت یکی یکی به شهادت برساند.

او باید پاسخگو باشد که چگونه توانسته بود ساعت دقیق حرکت اتوبوس حامل کارکنان سپاه پاسداران را به دست بیاورد تا در مسیرشان بمب گذاری کند.

او چگونه توانسته بود بدون کوچک‌ترن مزاحمتی نیروهای پلیس را در ماشین‌شان و در یکی از چهارراه‌های تقریبا مهم شهر به گلوله ببندد.

او چگونه توانسته بود بدون کوچک‌ترین مزاحمتی جوانکی خام را همراه مواد منفجره راهی مسجدی در مرکز شهر کند و هیچ کس شک نکند.

ریگی باید شرح دهد چگونه بارها توانسته بود بدون مزاحمت از مرز عبور کند و عملیات مورد نظرش را با خیال راحت انجام دهد.

ریگی باید بگوید به پشتوانه چه منابعی توانسته بود بمب‌گذاری را به چند متری محل حضور جانشین نیروی زمینی سپاه به همراه فرمانده سپاه سیستان و بلوچستان و چندین فرمانده نظامی دیگر برساند و نیت پلیدش را عملی سازد.

ریگی باید روشن کند که چگونه توانسته بود به قول خودش، از کمین نیروهای مسلح به سلامتی برهد.

این سوالات و ده‌ها سوال دیگر، پرسش‌هایی است که باید قبل از اعدام "یا هر حکم دیگری که برایش صادر شد" به آن‌ها جواب بدهد و لااقل خانواده شهدا حق دارند که بدانند این مزدور خبیث امریکایی از چه راه‌هایی هر کاری می‌خواست، می‌کرد و این راه‌ها آن‌قدر محکم بسته شده اند که دیگر امثال ریگی نمی توانند از آن‌ها وارد شوند.

و درسی که باید ریگی و امثال او بگیرند این است که نه او به پشتوانه ده‌ها میلیون دلار سلاح امریکایی و نه شهرام جزایری به پشتوانه ده‌ها میلیون دلار پول حرامی که به جیب زده بود و نه امثال مضلین به پشتوانه ده‌ها سایت مستهجن و نه ده‌ها اشوبگر به پشتوانه سایت های خبری و شبکه های کثیف‌تر از خودشان، هیچ کدام راه فراری در برابر مردان بی ادعایی که تنها پشتوانه شان دعای خیر رهبری فرزانه است و دعای خیر مادران شهید و تنها افتخارشان سرباز گمنام امام زمان(عج) بودن است، ندارند.

ریگی به چنگال عدالت گرفتار آمد و می دانیم که مانند هر مزدور دیگری حامیانی دارد که ساکت نخواهند ماند اما با کمال افتخار حاضریم شاهد اخرین جان کندن های این مردار کثیف باشیم.

  • ۳ نظر
  • ۱۰ اسفند ۸۸ ، ۱۰:۱۹
بسم الله...

همه آمدند...پیر و جوان و زن و مرد و کودک...

همه برای یک چیز....

حمایت از نظام و رهبری...

5میلیون در تهران و 45میلیون در شهرستان ها...

بزرگترین راهپیمایی تاریخ کشور....50میلیون ایران یک صدا و یک رنگ و به رنگ پرچم جمهوری اسلامی ایران...

فتنه ی سبز دفن شد در تاریخ...


عمار یاسر در آخرین رجزهایی که در جنگ صفین خواند، در خطاب به لشکر معاویه گفت: آن قدر به راهم ایمان دارم که اگر لشکر ما را از این منطقه[مرکز عراق] تا مرزهای عربستان عقب برانید، باز هم در حقانیت خویش شک نخواهم کرد!

 شنیده شده است یک رئیس جمهور سابق اظهار امیدواری کرده است که ۲۲ بهمن برای ما خواهد بود، منظور این که سبز خواهد بود!

۲۲ بهمن که هیچ انقلاب هم برگردد ما یک لحظه به راهی که آمده ایم و خواهیم رفت شک نداریم! عدد و رنگ برای شما مهم است که نه رنگی از خدا دارید نه در عداد لشکر کم تعداد خدا ایستاده اید!

به قول دوستمان ما به زور ساندیس هم که شده ۲۲ بهمن را از شما خواهیم گرفت که هشت سال و نه سی و یک سال به مدد همین ساندیس ها عراق و نه کل دنیا را پشت خاکریزهای فیزیکی و اعتقادی نگه داشتیم!

 ما پدر در پدر، ساندیس خور هستیم!

 می جنگیم می میریم، ساندیس هم می خوریم ولی ذلت سبز بودن را نمی پذیریم

 

در همین رابطه:

... من یک ساندیس جمهوری اسلامی را با کل دنیای آمریکا و اسرائیل عوض نمی‌کنم و من حتی اگر به عشق خوردن فلافل، بروم «حاج منصور» شرف دارد که به عشق بی.بی.سی سر از لندن درآورم. ساندیس جمهوری اسلامی شراباً طهوراست. آب زمزم است. آب زمزم ما، ساندیس‌های جمهوری اسلامی‌اند نه چشمه‌ای که اختیارش دست سعودی‌های شیعه‌کش است... ما تا ساندیس داریم بمب هسته‌ای می‌خواهیم چه کار؟

پی نوشت:

شاید کمی دیر باشد، ولی فکر کردم این بلاهت رقبای ما برای مرتبط دانستن جمعیت زیاد تظاهرات نهم دی ماه با پخش کردن ساندیس موضوع خوبی برای ورود سرور به قلوب مومنین باشد؛ هر چند اگر سخن ایشان درست باشد باید به جمهوری اسلامی افتخار کرد که به تکنولوژی تولید نوشیدنی هایی دست پیدا کرده است، که توانایی تامین میزان انرژی لازم برای راهپیمایی از میدان آزادی تا میدان امام حسین را دارند. البته ما از جمهوری اسلامی خواهشمندیم که به شدت از اسرار این تکنولوژی مراقبت کند، زیرا تکنولوژی که ساندیس های دویست تومانی اش از چندین میلیارد هزینه شبکه های ماهواره ای و رسانه های اینترنتی موثر تر باشد، یقینا تکنولوژی جذابی برای سران فتنه خواهد بود.
البته دست آویز شدن این نکته توسط دوستان سابق انقلاب هم قابل تامل است، که پیش از این به خود ایشان برای حضور در راهپیمایی هایی چون ۲۲ بهمن، افتخار ساندیس خوری جمهوری اسلامی را نسبت می دادند.

آن روزها که مناظره‌ها از تلویزیون پخش می‌شد و پا به پای آن هیجانی می‌شدیم و گاه عصبانی! آن شب‌های معتدل بهاری که با رد و بدل کردن مدل به مدل سی‌دی‌های انتخاباتی داغ داغ شده بود! آن روزها که طرفداران نامزدها در خیابان‌ها برای هم کری می‌خواندند و در پاسخ به شعارهای یکدیگر شعار می‌ساختند! آن صبح‌ها و عصرها که رنگ به رنگ شبهه می‌دیدیم و سیاه‌نمایی و افشاگری! آن روزها که فرصت آخر کاندیداها بود و هر گروه در تب و تاب پیروزی کاندیدای خود روزنامه‌ها را ورق می‌زد و وب‌گردی می‌کرد! آن لحظات شیرین شرکت 85 درصدی مردم در انتخابات و آن طعم دلنشین پیروزی کاندیدای منتخب مردم! آن لحظات التهاب‌آور اتهام‌زنی و دروغ‌پراکنی و شبهه‌سازی! آن روزهای تلخ‌تر از زهر فتنه‌انگیزی و حرمت‌سوزی! و آن دقایق شورآفرین رویارویی مردم همیشه در صحنه ایران عزیز در 9 دی!


اعتراف می‌کنم که در همه این لحظات و آنات فکر نمی‌کردم که اتفاق زیباتری در پس این فتنه نهفته است و انقلاب قرار است که پس از دردی جانکاه همه عفونت‌ها را بزداید و کم کم سلامتی خویش را باز یابد. اعتراف می‌کنم که فکر نمی‌کردم آن تفکر پلید زرسالاری‌ که در پس رنگ‌ها دنبال مطامع خود بود، به این زودی‌ها رنگ ببازد!

و پس از سال‌ها باید به صدا و سیما آفرین گفت که با زدودن غبارهای آرشیو خود و نشان دادن وقایع مهجور مانده این انقلاب و نیز بازخوانی تفکرات ناب صاحب آن، حقیقت کثیف اشرافیت تئوریزه شده را برملا کرد.

پریشب که برنامه موفق"دیروز، امروز، فردا" را می‌دیدم، علی‌غم این‌که اطلاعات بسیار مفیدی را دریافت کردم، غمی نیز در دلم نشست، غمی که ناشی از تفکرات مغلطه‌آمیز برخی خواص بود که در رسانه ملی آن را ترویج می‌دهند و قطعا عده‌ای را همراه تفکرات غلط خود می‌کنند. صالحان را به آدرس‌دهی اشتباه به مردم متهم می‌کنند، اما خود غلط‌ترین آدرس را به مردم می‌دهند! نمی‌دانم از کی تا به حال بریز و بپاش در حیطه مسؤولیت، مبازره با فساد اقتصادی است و نمی‌دانم از کی زندگی اشرافی با مبارزه با استکبار و اجرای عدالت قابل جمع شده است؟!

اما دیشب بعد از سخنان حاج سعید قاسمی بسیار خرسند بودم از برنامه آقای فلاحیان!!!

چرا که اگر آن صحبت‌ها مطرح نمی‌شد، حرف‌های ناب آقا روح‌الله با بیان شیوا و رسای حاج سعید تا این اندازه تاثیرگذار و  دلنشین نمی‌نمود!

معتقدم فتنه 88 بدجوری غربال‌گری می‌کند! اگر نبود این فتنه‌ها چه بسا بیرون کشیدن این فیلم‌های آرشیوی از غبارخانه سیما، این‌قدر مؤثر و کارگر نمی‌افتاد!


نکته آخر: شهدا زنده‌اند و لحظه به لحظه ما را رصد می‌کنند، مگر ندیدی سید مرتضی دیشب چه حالی به برنامه رفیقش داد!


اللهم عجل لولیک الفرج


*اتفاقات خوبی در راهه...


این چه فتنه است که آفت زده ایمان ها را

"این عمار" که روشن بکند جان ها را

"این عمار" که تبیین حقایق بکند

"این عمار" که از دست شما دق بکند

اشعث و اشعری و طلحه به هم ساخته اند

تیغ تیز حکمیت به علی آخته اند

لیک این قصه به تقدیر علی خواهد بود

حکم اینجا فقط از آن ولی خواهد بود

کربلایی هم اگر باشد در پیش چه باک!

سر شمر است در اینجا که بیفتد بر خاک!

ما حبیبیم و به جز عشق دراین دلها نیست

"این عمار" که بیند که علی تنها نیست


پی نوشت: 

* استاد عزیز شازده کوچولو ...ممنون...واقعا دل گرمم کردی.و ممنون از قاصدک بابت امیدواری و دلگرمی

*ریزش ها و رویش ها از زبان رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنه ای 

به شما عرض کنم بشارتهای الهی اینقدر زیاد است که هر غمی را از دلها پاک می کند. نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمی که سابقه انقلابی دارند از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا! همه انقلابها، همه فکرها، همه جریانهای گوناگون اجتماعی هم ریزش دارند؛ هم رویش دارند. شما به صدر اسلام نگاه کنید، ببینید آن کسانى ‌که در دوران غربت اسلام و غربت على، از امیرالمؤمنین دفاع کردند، چه کسانى بودند؟ این‌ها سابقه‌داران اسلام نبودند. سابقه‌داران اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعدبن‌ابى وقاص و امثال این‌ها بودند. بعضى از این‌ها على را تنها گذاشتند؛ بعضى از این‌ها در مقابل على ایستادند. این‌ها ریزش‌ها بودند. اما رویش کدام است؟ رویش، عبدالله‌ بن ‌عباس است؛ محمد بن ‌أبى‌بکر است؛ مالک اشتر است؛ میثم تمار است. این‌ها رویش‌هاى جدیدند. این‌ها که در زمان پیامبر نبودند؛ این‌ها در همان دوران غربت اسلام روییدند؛ این‌ها نهال‌هاى تازه‌اند. شما ببینید یک مالک اشتر در همه‌ى تاریخ اسلام چقدر مؤثر است.     

* عمار یاسر می مانیم!!!

     الهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان(عج)

این روزها خسته ام...خسته تر از همیشه ...

منتظرم...


پی نوشت: این روزها احساس می کنم یه خبرهایی داره میشه...باید آماده بشیم...

آرامش...

چند ماه پیش از انتخابات بود که عطریانفر از سران شناخته شده اصلاح طلبان اعلام کرد که هاشمی رفسجانی هدایت جریان اصلاحات در کشور را برعهده گرفته است. هر چند ماجرای هاشمی را می توان از پیش از آن شروع کرد، اما بگذارید این داستان طولانی را از نامه توهین آمیز او به رهبر معظم انقلاب پیگیری کنیم.

نامه ای بی عرض سلام و ادب، که از آتش هایی در خیابان خبر می داد! و رهبر عزیز را با گستاخی به امر مطلوب خود می خواند.
همسر او عفت مرعشی هم در روز رای گیری در مقابل دوربین های خبرنگاران اعلام کرد که اگر موسوی انتخاب نشد، تقلب شده است و مردم به خیابان ها بریزند!

کارشکنی های هاشمی در روند پیگیری شکایات و رفع مشکلات، واضح تر از آن بود که مردم از آن بی خبر بمانند، حضور مداوم فرزندان او در مرکز اغتشاشات نیز با سکوت رضایت آمیز هاشمی همراه شد و کار را به جایی رساند که خوشبین ترین افراد هم نتوانند نقش جدی هاشمی را در این میانه نادیده بگیرند.

بعد از مراحل مختلفی که هر روز یک توطئه و آشوب علیه نظام، به اجرا در آمد و سخنرانی های گاه و بیگاه هاشمی بر آتش ها افزود، سرانجام در عاشورای 88، کار به خطرناکترین جا رسید و آشوب طلبان بر علیه مقدس ترین اعتقادات مردم حمله بردند، واکنش سریع و خودجوش مردم در این روز به قدری سنگین بود که نشان می داد ماجراجویان بعد از انتخابات به انتهای خط رسیده اند.

بلافاصله بعد از این ماجرا بود که علی مطهری با آن مشخصاتی که همه سیاسیون از آن آگاه هستند، طرحی را با عنوان آشتی 7 ماده ای ارائه کرد که غیر از اینکه در حد و اندازه های علی مطهری نبود، مشخصا احمدی نژاد را هدف گرفته بود و با تکرار خواسته های هاشمی، بیش از آنکه موسوی و خاتمی و کروبی و سرکردگان آشوب ها را محاکمه بکشد، به احمدی نژاد حمله کرده بود!!

این طرح که به سرعت در سایت های حامی هاشمی رفسنجانی منتشر شد، مشخصا سعی می کرد تا اذهان عمومی را از فجایع خشونت طلبان در روز عاشورا منحرف کند و تنها چند روز بعد از آن، موسوی در بیانیه 17 خود، مشابه همان راه حل ها را ارائه کرده بود تا سران پنهان و آشکار فتنه را از دنیای اموات بازگرداند.

در پی این اتفاق بود که محسن رضایی که از نزدیکان خاص هاشمی محسوب می شود، در اتفاقی نادر و تنها در عرض چند ساعت نامه ای درباره  بیانیه موسوی به “محضر مبارک رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی” نوشت و ادعا کرد از آنجایی که “آقای میرحسین موسوی از انکار دولت آقای احمدی‌نژاد عقب نشینی کرده است” شما با آن همراهی کنید!

در مورد این نامه نکاتی چند به ذهن می رسد:

1) انتشار سریع نامه محسن رضایی در حالی صورت می گیرد که اگر رضایی، از محتویات دقیق نامه، پیشاپیش اطلاع نداشت، برای تحلیل چنین شرایطی و مشورت با مشاوران، زمان زیادی صرف می شد و واکنش به چنین نامه ای که با حرکت غیر منتظره موسوی، همراه بوده، طبعا زمان بیشتری را هم می برد!
حال چگونه ممکن است کسی که از نوشتن یک پیام تسلیت ساده عاجز است، به چنین سرعتی موضوع بدین مهمی را تحلیل کند و با مشاوران مشورت کند و درباره آن، نامه ای به این مهمی هم بنویسد؟!

2) محسن رضایی در جایگاهی نیست که بتواند برای رهبر عزیز انقلاب، تعیین تکلیف کند، پس چگونه حاضر می شود که چنین نامه عجیبی را به رهبر انقلاب بنویسد؟
حتی اگر محسن رضایی قصد کمک به کشور را هم داشت، می توانست این موضوع را به صورت خصوصی و محرمانه با امام خامنه ای در میان بگذارد؛ این در حالی است که انتشار عمومی این نامه، انتظارات متفاوتی در جامعه ایجاد می کند و عده ای را منتظر جواب مستقیم رهبری به آن می کند و خود این در مضیقه قرار دادن رهبری، نکته مهمی است.

3) نامه محسن رضایی این نتیجه را به همراه دارد که موسوی و بقیه سران فتنه را که بعد از راهپیمایی میلیونی مردم، در آستانه حذف سیاسی و حقوقی بودند، هم طراز رهبری قرار می دهد و این انتظار را به وجود می آورد که رهبری به آن ها پاسخگو باشد و عملا این اقدام، نه تنها موسوی را از مرگ سیاسی نجات می دهد، بلکه جایگاهی بالا به او می بخشد و مشخص است که رضایی از این نتیجه آگاه است و عامدانه دست به چنین کاری زده است.

4) اشاره رضایی به “نگرانی‌ها و ابهامات ماه‌های اخیر در سرمایه گذاریهای اقتصادی و سایر فعالیتهای کشور” که تکرار همان حرف های بیانیه موسوی است، این موقعیت را فراهم می کند تا موسوی از یک “محارب” دین و نظام به یک “منتقد” دولت تبدیل شود و چه کسی است که نداند این کار، خنثی کردن انتظارات شدید مردم برای محاکمه سران فتنه است؟!

5) بر خلاف آنکه رضایی ادعا کرده است که موسوی از انکار دولت احمدی نژاد دست برداشته است و به واسطه آن از رهبری خواسته شده است تا موسوی را مورد گذشت قرار دهد، دقت در بیانیه موسوی، خلاف این موضوع را نشان می دهد و چناچه یکی از حامیان موسوی در مطلبی با عنوان “نرمش بدون سازش میرحسین: پایان جنبش سبز در برابر کنار رفتن دولت احمدی نژاد!” اشاره کرده است:

میرحسین موسوی تلویحا ایده “عدم کفایت سیاسی دولت احمدی نژاد” را به عنوان اولین و مهمترین گزینه پیشنهادی خود برای حل بحران فعلی پیشنهاد می کند.

آن جایی که می نویسد : “اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه به نوعی که از دولت حمایت‌های غیرمعمول در مقابل کاستی‌ها و ضعف‌هایش نشود و دولت مستقیما پاسخگوی مشکلاتی باشد که برای کشور ایجاد کرده است،به یقین اگر دولت کارآمد و محق باشد خواهد توانست جواب مردم و مجلس را بدهد و اگر بی کفایت و ناکارآمد بود مجلس و قوه قضائیه در چهارچوب قانون اساسی با او برخورد خواهند کرد.” معنی این “مسئولیت پذیری و پاسخگویی در برابر مشکلات ایجاد شده” در مقابل مجلس و قوه قضاییه،بعید است مصداقی جز “تصویب عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی” باشد.

با توجه به این موارد به نظر می رسد که محسن رضایی هدفی بالاتر در ذهن دارد و همان طور که از لابه لای نامه او به خوبی مشخص شد، قصد اتمام کاری را دارند که هاشمی با نامه خشمگینانه خود در پیش از انتخابات آغاز کرد و در تمام 7 ماه اخیر به نتیجه نرسید.

مثلث هاشمی و موسوی و رضایی که در زمان جنگ، در اقدامی پرابهام، امام راحل را به “نوشیدن جام زهر” وادار کردند، این بار و در پروژه ای پیچیده تر قصد دارند تا رهبری را به نوشیدن این جام و تمکین به خواسته های غیرقانونی خود وادار کنند و موسوی را که حتی حاضر به پذیرش مسئولیت بیانیه های خود و عواقب قانون شکنی هایش نشده است به قدرت بازگردانند و رئیس جمهور منتخب مردم که اتفاقا “نظرش به نظر رهبری نزدیک تر است” را کنار بزنند.

البته این بار، این مثلث که نقش فرماندهی هاشمی در آن، روشن است، برگ های برنده کمتری در اختیار دارد و حمایت های آشکار و پنهان آن ها از خشونت گرایان و آشوب طلبان، نفرت خاصی را در مردم از آن ها ایجاد کرده است و این خشم مقدس را نمی توانند در کوتاه مدت و حتی میان مدت از بین ببرند، از این رو به نظر می رسد که تنها راهکار آن ها برای پیشبرد جریانشان، حملات شدید به رهبری است که در ماه های اخیر و تجمعات اخیرشان هم به طور مکرر تمرین کرده اند.

در این میان، برای از بین بردن آخرین برگ برنده آنان،  باید حمایت خود از رهبری را محکم تر و قوی تر از همیشه کنیم و برای ناکامی پروژه جام زهردهندگان به امام، از یاد نبریم که آنچه امام (ره) را وادار به این کار کرد، تضعیف جبهه های مردمی بود که امکان مقاومت را از ایشان گرفت.

حالا که مالک اشتر، به چشم فتنه رسیده است؛ نگذاریم که او را برگردانند.

پس چون یاران حسین (ع)، همراه رهبری می ایستیم و آگاهی و روشنگری را فراموش نمی کنیم.