بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

بی خوابی های یک ذهن سرگشته

کانال تلگرام @khablog

سونامی ۲۴میلیونی دکتر احمدی نژاد کل کشور رو گرفت و مافیای زر و زور و تزویر نتونست جلوی این سیل بزرگ مقاومت کنه...ممنونیم از همه ی مردم عزیز میهن که به دکتر اعتماد کرد و مجددا انتخابش کردن....

مبارک باشه به همگی !

انشالله تا عصر آپدیت میکنم و مفصل میگم راجع به نتایج

  • ۷ نظر
  • ۲۴ خرداد ۸۸ ، ۱۱:۴۹
  • بسم الله...
  • با قاطعیت امروز به دکتر محمود احمدی نژاد رای دادم!
  • صرف نظر از اینکه ایشان پیروز انتخابات باشد یا خیر! همانگونه  که طی روزهای گذشته در رسانه ها و نشریات نیز منعکس شده است انتخابات اخیر بازی برد-برد برای گفتمان اصولگرایی خواهد بود... اگر مجددا به خواست خدا و یاری مردم دکتر انتخاب شود که وضعیت مشخص است اما در صورت پیروزی رقبا آنچه در این چهارسال نهادینه شده است گفتمان احمدی نژادی است که رییس جمهور بعدی ناخواسته باید به آن تن دهد...ساده زیستی، ارتباط نزدیک و مردمی با مردم، دفاع شجاعانه از مواضع ایران و انقلاب در مجامع جهانی و بسیاری از موارد دیگر که هرکسی روی کار بیاید ناخواسته باید به آنها عمل نماید...

پی نوشت:

  • هفته گذشته شهرستان بودم.از جلوی ستاد مهندس موسوی که میگذشتم بخاطر نصب برگه ای از یکی از مسئولین ستاد وی سوالی را پرسیدم. وقتی از پاسخ دادن عاجز ماند مرا به داخل ستاد برد و در یک جمع ۷-۸نفره از آدم های ۴۰-۶۰ساله مشغول بحث و  صحبت بودم-یک نفره- نهایت ماجرا این شد که وقتی نتوانستند جواب دهند به سوالات من یقه ام را گرفتند و با توهین های فراوان مرا از ستاد بیرون انداختند!
  • فردای آن روز مراجعه کردم به رئیس ستاد موسوی در شهرستان-که روزگاری رئیس آموزش و پرورش بود - وقتی در مورد توهین ها و رفتار روز گذشته ی ستاد آنها با بنده از او گلایه کردم ابتدا عذرخواهی کرد و مجددا بحثی را آغاز کرد که متاسفانه یا خوشبختانه کم آورد و او هم چند کلمه نثار ما کرد و ما ماندیم و جماعتی که ادعای اخلاق دارند...به قول خودشان ادب مرد به ز دولت اوست....
  • در دانشگاه بطور کاملا ناخواسته وارد صحبت و بحث جمعی ۱۷-۱۸نفره از دانشجویان شدم.عده ای طرفدار احمدی نژاد و عده ای طرفدار موسوی...من به نمایندگی از احمدی نژاد حرف می زدم و چند نفر هم همزمان به نمایندگی از موسوی...اما خب طبق معمول حرفهای منطقی نداشتند و وقتی با جواب روبرو می شدند و یا وقتی به چالش کشیده شدند سرشان را پایین انداختند و رفتند...
  • در همان جمع دختری دستبند سبز بسته بود و با لحنی گلایه آمیز گفت : احمدی نژاد خیلی روستایی ها رو پر رو کرده و بهشون رسیده!!! گفتم خانم شما خودتون رو از روستایی ها بالاتر می دونین؟ گفت نه اما...  گفتم خانم مگه روستایی ها جزو این کشور و این مردم نیستند؟ گفت چرا ولی خیلی پررو شدن!! گفتم خانم دادن سهام عدالت ، گازکشی روستاها، آبرسانی به روستاها، آسفالت جاده های روستایی و خیلی کارهای دیگه یعنی پررو کردن روستایی ها؟!!!
  • دو روز بعد روی نیمکت نشسته بودم...پسری در حالی که شال سبزی رو مثل کروات بسته بود دور گردنش رد شد و گفت همه ی شهرها با موسوی هستن و طرفدارای احمدی نژاد فقط روستایی ها و دهاتیان!!! گفتم روستایی ها و دهاتیا مگه جزو این کشور نیستن؟ گفت باشن اما بالاتر از ما که نیستن!!! و راهشو کشید و رفت بلند گفتم انگار تو کارت خیلی درسته!!!
  • ۲ نظر
  • ۲۳ خرداد ۸۸ ، ۱۰:۵۲
لطفا تا آخر مطلب را با صبر و حوصله بخوانید.
 
پروژه‌ی احمدی‌نژاد نباید نیمه‌تمام بماند

 

در آن روزهای سخت دهه‌ی 70 و در شرایط ناامیدکننده‌ای که بیراهه رفتن جناح راست، میدان حمله به انقلاب اسلامی را برای شاخه چپ‌نما که راست‌گراتر از آنان بودند، آماده ساخته بود و چپ‌های لیبرال شده و شرمنده در دوره‌ی دولت گذشته، در پی آن بودند که با شبه‌انقلابی مخملین و به سبک امریکایی، خط رهبری را کور کنند و هر روز به شکلی با پنجه‌های تخریب از درون دستکشی مخملی بر سر ارزش‌های انقلاب اسلامی و انقلابیون می‌کوبیدند و راستی‌ها، همه وا داده و منکوب و میخکوب زمین شده بودند، گروه‌هایی غالباً از دانشجویان و طلاب، به یاری ارتباطی ایمانی، هماهنگ گردیدند و دگربار پرچم «عدالتخواهی اسلامی» و فرهنگ انقلابی را در شرایطی بس دشوار و پرخرج و تلفات‌بار که هنوز هم چوبش را می‌خورند، به‌پا داشتند.

آری ابوذر صفتانی که در آن دوران با منطق سلمان پاک، در شرایطی که انقلاب از هر دو سوی، محاصره شده بود، وارد میدان پُر از مین شدند که چپ و راست، آن را چیده بودند و بانگ عدالتخواهی و بازگشت به اصول انقلاب را سر دادند و فضایی ساختند که سراسر کشور را به تدریج گرفت و در آن گفتمان ارزشی و انقلابی، انتخابات ورق خورد و رئیس‌جمهوری عدالتخواه، دگر بار پرچم امام و رهبری را به انتخاب مردم هوشیار و تحت تأثیر آموزه‌های رهبری، بر سر دست گرفت و به ریاست جمهوری برگزیده شد.

گرچه من در دوره‌ی نخست، قالیباف را حمایت کردم زیرا ایشان را از نوجوانی می‌شناختم و پیش از انقلاب و سپس در دوران جنگ و دوران ریاست نیروهای انتظامی، مدیریت موفق او را دیده بودم و از احمدی‌نژاد، هیچ سابقه و شناختی نداشتم، لیکن در دوره‌ی دوم با همه قدرت، کمر همت به تبلیغ برای احمدی‌نژاد بستم و علی‌رغم قدردانی از تلاش‌های رضایی در دوره‌ی‌ جنگ و سوابق برخی دیگر، در این انتخابات که در پیش است نیز قاطعانه و بدون هیچ تردیدی از تداوم ریاست جمهوری احمدی‌نژاد دفاع می‌کنم و تردیدی هم ندارم که نیروهای صادق انقلاب و افکار عمومی ملت، احمدی‌نژاد را با اکثریتی قاطع، برخواهند گزید. برخی از دلایل من برای گزینش ایشان اینهاست که اگر منتقدان او نیز عادلانه قضاوت کنند، می‌پذیرند:

احمدی‌نژاد، تنها کسی است که همه‌ی تعارفات را با همه، به کناری نهاد و شهامت آن را داشت که با زر و زور و تزویر، در اُفتد و بکوشد تا سوبسید و زکات، رنگی را که 30 سال است به مستکبران و اغنیاء می‌دهیم، تبدیل به زکات اسلامی کند تا برخی را به نیازمندان حقوقی بپردازد و بقیه را خرج منافع ماندگار عمومی جامعه کنند.

من 2 صحنه را از دوران 2 رئیس‌جمهوری به نمایش می‌کشم. در دوران دولت قبل، هنگامی در بانک نشسته بودم که مشاهده کردم رئیس بانک به کسی تلفن می‌زند که شما یک میلیارد تومان اعتبار دارید، چرا برداشت نمی‌کنید؟ و طرف از آن سوی تلفن، ناز و غمزه می‌کرد و منت می‌گذاشت که همین روزها می‌آیم و پول‌ها را می‌برم! و در همین لحظه دختر و پسری جوان را دیدم که با ترس و لرز، وارد دفتر ایشان شدند و همان رئیس بانک، حتی اجازه سخن گفتن به آنان را نداد و با سردی و تحکم گفت: پاسخ تقاضای وام شما از تهران نیامده است! پرسیدم اینان چه گرفتاری دارند که این همه مضطرند؟ پاسخ داد هیچ! 100 هزار تومان وام ازدواج می‌خواهند و این کارها برای ما دردسرآفرین است. من بر خود لرزیدم و حتی وقتی به رئیس بانک گفتم الساعة 100 هزار تومان از حساب من بردارید و به ایشان بدهید، خندید و گفت: چرا برای خود، درد سر می‌سازی؟! و اما در دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد چه اتفاقی افتاد؟!

یک سالی بود که در حد بخور و نمیر به 6 دختر 14 تا 22 ساله‌ی یک خانواده‌ی‌ روستایی که پدرشان از دنیا رفته و خانه و اثاث‌اشان همه سوخته بود، کمک‌ می‌کردم لیکن پس از مدتی دیگر به سراغم نیامدند تا آنکه پس از چندی با لباس‌های نو و ترگل و ورگل آمدند و چون از وضع‌شان پرسیدم، گفتند: از این پس، رئیس و پناه ما احمدی‌نژاد است و ما دیگر نیازی به شما نداریم. آمده بودند تشکر کنند و مرا به مجلس عروسی دعوت کنند. زیرا دولت احمدی‌نژاد به 6 نفرشان یک میلیون و 500 هزار تومان با تبدیل سوبسید به زکات اسلامی، وام داده بود و تقاضای خانه‌سازی برای آنان هم پذیرفته شده بود، 2 نفرشان به یاری جهیزه‌ای که داشتند، عروس شده و می‌خواستند وام ازدواج هم بگیرند تا گاوی بخرند و بتوانند چون پدرانشان، دگر بار شیر و ماست سالم بخورند. کسانی که تورم واصله طبقاتی را چماق علیه دولت کرده‌اند، مشکل‌شان بی‌خبری و یا غرض‌ورزی است، زیرا اولاً اگر قرار مقایسه باشد، باید ایران دیروز را با عربستان دیروز که هر دو متمایل به امریکا بودند، مقایسه کرد و ایران امروز را مثلاً با کوبا یا سایر کشورهای مبارز که درگیر انواع مشکلات می‌باشند. دیگر آنکه منتقدان، چگونه نمی‌فهمند که بحران و تورم امریکا و اروپا امروز از تورم ایران بیشتر است؟! و چگونه نمی‌بینند در روزگاری که امریکاییان دگربار گروه‌گروه چون سرخپوستان، آواره و چادرنشین می‌شوند و پدران از گرسنگی، دخترانشان را می‌کُشند، دختران روستایی ایران، به سرعتی باور نکردنی، صاحب خانه‌های باورنکردنی می‌شوند؟ در هر صورت اگر انسانی منصفانه بیندیشد این آشکار است که علی‌رغم تحریم‌ها و محاصره‌ها و فشارهای اخیر، در این شرایط روز، اقتصاد امروز ایران در مقایسه با اقتصاد جهان از (همه‌ی دوران پس از انقلاب) بهتر است. اما نقدهای بی‌رحمانه‌ای که پیرامون سیاست داخلی می‌شود، از چند جهت است:

الف) اینکه غرب در هر کشوری در جهان و پس از هر انقلابی، بسیار متهورانه، 2 حزب چپ و راست را می‌آفریند که چون 2 شاخه پلاخانی، دسته آن در کف سنگپران اصلی است و من نمی‌دانم چگونه هر دو با نفوذی که از قبل، در ادارات داشته و دارند، این هر دو شاخه در یک شاخه، جمع شده و در دوران احمدی‌نژاد، همه در کنار یکدیگر نشسته و اختلافات صوری قدیمی را کنار گذارده و هماهنگ برای مبارزه با احمدی‌نژاد، کارشکنی می‌کنند؟ و احمدی‌نژاد بر این ماجرا آگاه است و از همان ابتدا بارها گفت که اگر کسانی در ادارات، مردم‌آزاری کنند، گوششان را می‌کِشَم.

من علی‌رغم آنکه بیشترین صدمه اقتصادی شخصی را شاهد بودم ولی به احمدی‌نژاد و اراده‌ی اصلاح و خدمت به خلق در او ایمان دارم. علی‌رغم آنکه دشمنی‌های داخلی، او را از پرداختن به اصلاح عمیق در داخل، مانع می‌شود ولی یقین می‌دانم که در دوره‌ی دوم ریاست جمهوری، او به‌گونه‌ای باور نکردنی به اصلاح اداراتی که دشمنان در دهه‌های پیش برای ما ساخته‌اند، خواهد پرداخت. به سیاست داخلی بنگرید و به یاد آورید که دیروز شهدای ما را مرده می‌شماردند و اجازه نمی‌دادند چون سربازان فداکار جنگ‌های جهانی در اماکن حساس، دفن کنند و تشویق بی‌عفتی و بی‌حجابی در دولت پیشین، به مراتب خطرناک‌تر و پیچیده‌تر از دوران رضاخانی بود و امروزه جبران آن سیاست‌های غیر اخلاقی و اباحه‌گرانه کار آسانی نیست. تحقیر ارزش‌های دینی و انقلابیون در دوره‌ی قبل و عزت بازیافته‌ی امام خمینی در دوره‌ی‌ جدید، از کسی پنهان نیست. احمدی‌نژاد در تغییر سیاست داخلی بسیار موفق بوده است، چنانچه در سیاست خارجی، امروز امریکا و اسرائیل چندین قدم عقب‌‌تر و ما چندین قدم جلوتر هستیم و این پیشرفت چیزی نیست که کسی نتواند درک کند.

آنچه امروز می‌شود، با آن چه در دوره‌ی رئیس جمهور قبلی ایران می‌شد زمین تا آسمان، متفاوت است. ایران منفعل و شرمنده که از صلابت انقلابی و اصول امام خمینی، فاصله گرفته بود، امروزه دوباره، امید انقلابیون جهان شده است. در مسائل داخلی نیز بسیاری از مشکلات امروزی که بر احمدی‌نژاد خرده می‌گیرند، کار برخی از چنین خرابکاران داخلی است. تفاوت سطح فرهنگ انقلاب و مفاهیم ارزشی در دوره‌ی قبل و دوره‌ی‌ کنونی، نیاز به پرسش و پاسخی ندارد زیرا همه می‌دانند که اندک‌اندک فرهنگ انقلاب تا آنجا آسیب دیده بود که بسیاری می‌گفتند بیایید به جای نیایش در مساجد به میدان‌ها برویم و دسته‌جمعی مرد و زن دست‌افشانی شادی کنیم که دوران غم و غصه گذشت و تا آنجا به پیش رفته بودند که دفاع مقدس را مصیبت و اشتباه می‌دانستند و شهیدان را مرده می‌خوانند و خود، از صدای امریکا، مصاحبه‌ی یکی از سران دوم خردادی را با رادیو امریکا شنیدم، مجری می‌پرسید شنیده‌ایم که می‌خواهند مرده‌ها را از بیابان‌ها به گردشگاه‌ها و دانشگاه‌ها بیاورند تا مردم دوباره اطراف قبرها بنشینند و گریه کنند. چرا مردم اجازه چنین کارهایی را به این گروه می‌دهند؟ و سخنگوی دوم خرداد می‌گفت: ما هنوز نگذاشته‌ایم.

پیرامون فاصله‌های طبقاتی چه می‌گویند؟ عجیب است که قشقرق جناح‌های زر و زور و تزویر را پیرامون تبدیل سوبسید به زکات اسلامی که باید بخشی به نیازمندان پرداخت گردد تا رفع نیاز کنند و برخی خرج مصالح عمومی گردد، می‌شنویم. در کشوری که وضع آنچنان شده بود که دیگر به جز اندکی رانت‌خواران و رشوه‌خواران و رباخواران، کس دیگری امکان خرید خانه نداشت و اینک می‌بینند که هر روز صدها مستضعف که تصور خانه‌دار شدن را هم نمی‌کردند، به چه آسانی خانه‌دار می‌شوند و هر لحظه کم شدن‌ فاصله‌ها را می‌بینیم. مخالفان توزیع ثروت، از این گله می‌کنند که اگر سهم زکات درماندگان و فقیران را به آنها بدهیم، آنان پولدار می‌شوند و می‌توانند رفع نیاز کنند و آنگاه تورم ایجاد می‌شود! ولی اگر اعیان و اشراف، پول بانک‌ها و سوبسیدها را مصرف کنند، اقتصاد علمی است! در هر صورت من با در نظر گرفتن کارهای بزرگ و نیمه کاره‌ی احمدی‌نژاد بر آنم که باید به او کمک کرد و انتقاد نیز کرد اما هر گونه ایجاد مزاحمتی در انتخاب آینده ایشان برخلاف مصلحت انقلاب اسلامی و نیاز مملکت است.

  • ۹ نظر
  • ۱۸ خرداد ۸۸ ، ۰۷:۱۵

بسم الله....

مناظره ی دکتر احمدی نژاد و مهندس موسوی را بیش از ۵۰ میلیون نفر از هموطنان و بیش از ۲۰۰ میلیون نفر از سایر کشورهای جهان مشاهده کردند. جدای از نتیجه این مناظره که قطعا پیروز آن دکتر احمدی نژاد بود - که نتیجه آنرا در حمایت های مردمی فردای آن روز بویژه در سفر اصفهان می شد دید قصد داریم نگاهی داشته باشیم به میزان پاسخگویی هر دو طرف کاندیداها به انتقادات مطرح شده توسط یکدیگر.که در ادامه ی مطلب آمده است.

  • ۲ نظر
  • ۱۷ خرداد ۸۸ ، ۰۸:۱۴

بسم الله...

از همان اولش اشتباه بود.
از همان اول ... اصلاً آمدنت اشتباه بود.
نباید می آمدی آقای احمدی نژاد!
من باتو مخالفم اما نه از جنس دیگر مخالفانت وباتو موافقم اما باز هم نه از جنس دیگر موافقانت.
اینجا دنیای دیگری است.

خوب گفته اند جهان سوم. اینجا دنیای سوم است.
نگاه ها غیر از دیگر نگاه هاست.
حرف ها غیر از دیگر حرف هاست.
دردها غیر از دیگر دردهاست.
اصلاً مردم غیر از دیگر مردم جهانند.
اینجا قوانین خودش را دارد.

تونباید به اینجا می آمدی اصلاً اشتباه زاییده شده ای تو اصلاً مال جهان ما نیستی.
تو اصلاً سیاست بلد نیستی.
اینجا همه سیاست بلدند.
اینجا سیاست غیر از جاهای دیگر است.
اینجا باید دروغ بگوئی.
اینجا مردم بودن غیر از دیگر دنیاست.
تو اینجا اشتباهی هستی.
تو اینجا اشتباه آمده ای.
تو اصلاً زمان را اشتباه آمده ای.
اینجا همه خوابند و خوش دارند بخوابند.
اگر شروع بکار کنی، سروصدا می کند و اینها بدخواب می شوند.
اگر پایت را روی دُمی بگذاری، فریاد صاحب دُم نیز باز دیگران را بیدار خواهد کرد.
و اینجا هر جا پا بگذاری دُمی است.

اینجا مردم برای همه دست می زنند.
نمی دانند برای که باید دست بزنند برای که پا و برای که دل!
اینجا اگر برایت دل بزنند مهم نیست،
مهم اینست که برایت دست بزنند.

اینجا هیچ کس به تو محل خواهد گذاشت،
چون تو اینجا غریبه ای،
تو از اهل اینجا نیستی.
اهل اینجا 8ساعت می خوابند،
۸ساعت سرکار چرت می زنند،
۸ساعت هم غیبت می کنند و تفریح.
اینجا جای تو نیست که اصلاً نمی خوابی.
اینجا جای تو نیست که ۳ساعت استراحت می کنی.
اینجا جای کسانی که بخواهند کار کنند نیست.
اینجا اگر کاری هم بکنی باید بخاطر پول باشد و مقام.
اما تو اینها مد نظرت نیست.
پس اشتباهی آمده ای آقای رئیس جمهور!


اینجا رئیس جمهور که این شکلی نیست.
اینجا رئیس جمهور که نباید دیسیپلینش را اینجوری به هم بزند.
اینجا رئیس جمهور که نباید برود پیش مردم، باید مردم بیایند پیش او.
آن هم با کلی عذاب کشیدن و آخرش هم نشود، ببینندش.
باید حرف های قلمبه و سولمبه بزند.
نه مثل تو ساده که همه بفهمند.
اینجا رئیس جمهورهای خاص خود را دارد.
اینجا باید سر مردم را کلاه بگذاری و گرنه کلاهت پس معرکه است.
اینجا حرف نیچه اصالت دارد "خدا مرده است!" امَا نه، خدا اگر مرده بود که تو نمی آمدی.
نمی دانم گاهی اینجوری گیج می شوم.

اصلاً ما هرچه می کشیم از دست همین خداست و همین دین و علی!
اما هر چه باشد این را مطمئنم که تو اشتباه آمده ای.
تو باید در زمان علی می بودی.
علی تنها بود، دنبال کسی می گشت که اهل کار باشد و اهل درد و اهل مردم.
تو باید آن زمان می آمده ای.
با همین کاپشنت، با همین لباس ساده و حرف زدن ساده و کار کردن سخت.
تو اشتباهی آمده ای اینجا.
هم تو، هم آن سیّد. همان تنها کسی که حمایتت می کند.
می دانی! تو بد وقتی هم آمده ای.
آمده ای و چرت بعد از ظهر ما را پاره کرده ای.
آخر این چه کار است. مگر نمی دانی 1400سال است دوره این طور کار کردن ها، این طور زحمت کشیدن ها، این طور حق گفتن ها گذشته.
مگر نمی دانی ما اگر خود علی هم بیاید، پشت سرش حرف خواهیم زد.
ما اگر حسین هم بیاید بجای کربلا، به سینه زنی هیئتمان می رویم.
دوره، دوره این حرفها نیست.
دوره، دوره ذوالفقار نیست.
دوره آتش در دست برادر نهادن نیست.
دوره طلحه و زبیرها را نا امید کردن ها نیست.
دوره، دوره نهج البلاغه نیست.
دوره، دوره آیه های جهاد و قرآن نیست.
باید با ائمه کفر کنار آمد. دوره، دوره "هل من ناصر ینصرنی" نیست.
دوره بی سیاست بودن و تشنگی کشیدن و قتل عام شدن نیست.
دوره، دوره حق نیست.
باید با معاویه ساخت.
باید هم مالک را داشت هم عمروعاص را.
باید با معاویه متحد شد و کشورهای دیگر را گرفت.
باید زرنگ بود، باید سیاست داشت، باید کیاست داشت.
"المومنُ کیّس"، حفظ خویش از اهمّ واجبات است، حتّی به قیمت کشته شدن حق.
دوره "و لو تلهو ایدیکم الی التهلکه" است. چرا با دست خودت به مهلکه بروی.
خود خدا گفته وقتی می توان با کمی سیاست هم خود را حفظ کرد، هم رأی خود را.

هم حمایت مردم را، هم حمایت ثروتمندان را هم حمایت زورمندان را،
هم حمایت مذهبیون را هم حمایت همه دنیا را.
وقتی می توان با کمی سیاست، هم دنیا را داشت، هم آخرت را،
چرا پس این کار را نکرد.
وقتی می توان حق را گفت طوری که به هیچ ناحقی بر خورد، حق را عمل کرد طوری که هیچ ناحقّی ناراحت حتی نشود، حق را پیروی کرد طوری که هیچ خطری تهدیدت نکند، حتّی حقّ را کشت، طوری که هم خدا راضی باشد هم خلق، پس چرا این کار را نکرد.

آقای احمدی نژاد!
بگویمت، اگر می خواهی اینجا بمانی، اگر می خواهی باز هم رئیس جمهور شوی، باید فامیلت را هم عوض کنی. هم فامیلت را هم فامیل ات را. دیگر این نژاد، حق مسوولیت گرفتن ندارند. نژاد احمد یعنی آل محمد. اینها و هرکه معتقد به اینهاست باید بروند. باید بروند جای دیگر، اینجا قوانین خودش را دارد.
اگر هر سال قرآن بر نیزه شود، هر سال حکمیت اجرا خواهد شد. ما هیچگاه از گذشته ها درس نمی گیریم.
آقای رئیس جمهور! ما دنبال دردسر نیستیم. برای همین پشت سرت نخواهیم آمد.
ما دنبال آسایش هستیم.
ما دوست داریم امنیت داشته باشیم.
پول داشته باشیم،
تفریح داشته باشیم،
خوش بگذارنیم.
اگر میزی هم باشد، که بشود پشتش چند تا جدول حل کنیم، بد نیست.
اگراینهاراکسی به ما بدهد،حتّی اگرحسین درکربلا باشد،ماقول میدهیم ازپشت میزمان تکان نخوریم.
ما آیه های جهاد را چه کار داریم. ما حرف های علی را چکار داریم. ما حقّ را چکار داریم. دوره، دوره این حرف ها نیست.


به ما چه که بچه های یتیم گرسنه می خوابند!
به ما چه که فلان جانباز ریه هایش سیاه شده و نفسش بیرون نمی آید!
به ما چه که در جنوب شهر بر مردم چه می گذرد!
یا به ما چه که فلان پدر کلیه اش را به مفت فروخت تا چند روز دیگر خانواده اش بتوانند زندگی کنند!
یا فلان دانش آموز کفش ندارد به مدرسه برود یا 1000تا کارگر را از کارخانه آقای فلان اخراج کرده اند یا... یا.. . اینها به ما چه ربطی دارد؟!
بگذار چرتمان را بزنیم.

برو دیگر همین حرف ها را هم که زده ام خواب دارد از سرم می پرد

  • ۶ نظر
  • ۱۶ خرداد ۸۸ ، ۱۰:۴۲

سخنرانی رهبر انقلاب در 13 دی ماه 86 در جمع دانشجویان استان یزد، از جهات مختلفی بسیار مهم و رهنماست. خواندن متن سخنان این جلسه برای هر کسی خالی از لطف نیست. ایشان در قسمتی از بیاناتشان به طور بی سابقه ای ضمن انتقادات صریح از عملکرد دولت اصلاحات در عرصه اعتماد به نفس و عزت ملی و به صورت مصداقی پرونده هسته ای، با گریزی به گذشته خاطره بسیار جالب و تامل برانگیزی را مطرح می کنند.

در برهه کنونی که میرحسین موسوی سعی دارد خود را مظهر و جمیع صفات مثبت از جمله "اعتماد به نفس بالا" نشان دهد، و در سخنرانی های خود نیز کرارا بر این نکته تاکید میکند، مروری بر این خاطره به نقل از رییس جمهور(مقام معظم رهبری) دوران نخست وزیری میرحسین موسوی خواندنی است:

شاه سلطان میرحسین

 "بعضی ها در داخل می گفتند ما می توانیم (نیروگاه اتمی) درست کنیم. ما چند نفر از مسئولین مرتبط با این مسایل را خواستیم در دفتر ریاست جمهوری، چند تن از روسای کشور را، نخست وزیر و دیگران را هم دعوت کردیم که بحث کنیم. آنها گفتند آقا امکان ندارد که ما بتوانیم آن نیروگاه را که نزدیک تهران است افتتاح کنیم. این قضاوت آنها بود، گفتند اصلا امکان ندارد، حتما بایستی خارجی بیاید، خارجی را نیاوردیم، متخصص داخلی رفت آن را کامل کرد، درست هم کرد و الان هم سالهاست که دارد برق می دهد و از تولیدش در کشور استفاده می شود" (+)

و این حکایت میرحسینی است که بعد از 4 سال که دوباره ندای عدالت، شجاعت، ساده زیستی، اعتماد به نفس ملی و ... در کشور جاری و ساری شده، از خواب 20 ساله خود بلند شده و البته صدا و سیما را متهم می کند که چرا 20 سال سکوت وی را پوشش نداده است!

علی ای حال، بعد از خواندن این خاطره ناخودآگاه یاد این جمله رهبری در دانشگاه علم و صنعت افتادم که در آذر ماه سال گذشته فرمودند:

اگر روزی در میان مسئولان کشور مسئولان بی­جرئت و ضعیفی همچون شاه سلطان حسین پیدا شوند، حتی اگر در میان مردم نیز شجاعت و آمادگی وجود داشته باشد، کار مملکت و جمهوری اسلامی تمام است چرا که مسئولان ترسو و مقهور، ملت­های شجاع را نیز به ملت­های ضعیف تبدیل می کنند. (+)

موجیم ولی زعمق دریا آبیم

ما حاوی اسرار دل دریاییم

ای سبزه کوچک کنار مرداب

برخیز و برو، فاتح دریا ماییم

  • ۴ نظر
  • ۰۹ خرداد ۸۸ ، ۱۴:۰۵

21- جناب آقای موسوی، آقای سراج‌الدین موسوی که اکنون از فعالان و مسئولان ستاد شما هستند، در دوران نخست وزیری جناب‌عالی از فرماندهان کمیته انقلاب اسلامی بوده و همان کسی است که بخشنامه‌ای را که « جمع کردن دختران و پسران بد حجاب از سطح شهر، عدم صدور گواهینامه و ویزا و ... برای زنان و مردان بدحجاب، کوتاه کردن اجباری موهای پسرانی که از حد متعارف بلند بود و ... » از مفاد آن بوده‌اند، ابلاغ کرد و باعث شد تا اعتراض‌های زیادی در جامعه از این جریان صورت گیرد؛

و این در حالی بود که طرح مبارزه با بدحجابی از حمایت قاطع جناب‌عالی برخوردار بود و باعث شد تا حضرت امام (ره) فرمان هشت ماده‌ای خود را در دفاع از حقوق شهروندی ابلاغ کنند. سئوال این است که آیا این آقا تغییر کرده‌اند یا شما روند متضادی را در حال و آینده پیش خواهید گرفت؟

22-درآمد جمهوری اسلامی ایران در طول هشت سال دفاع مقدس 400 میلیارد دلار بوده و به اذعان بانک جهانی و تمام ارگان‌های مالی بین‌المللی، ارزش دلار به شدت پایین آمده و این عدد معادل 1600 میلیارد دلار فعلی است یعنی برای هر چهار سال 800 میلیارد دلار، با توجه به این که در آن دوران جمعیت ایران 36 میلیون نفر بوده و مصرف بنزین مصرفی کنونی بوده است و به عقیده کارشناسان حداکثر اگر نصف این مبلغ یعنی 400 میلیارد دلار صرف هزینه‌های جنگ شده، پاسخ دهید نصف بقیه صرف کدام عمران و آبادانی اساسی کشور و آذربایجان شده است؟

23- دیدگاه‌های شما بیشتر به صورت واکنشی و غیرعامل مطرح می‌شود ! برنامه‌های کنشی و اثباتی شما برای اداره کشور چه خواهد بود ؟ چرا در این زمینه کم‌تر توضیح می‌دهید؟

24-عمده‌ترین دلیلی که در توجیه حضور خود در انتخابات بیان می‌کنید، این است که « احساس تکلیف کردم » یا همفکران و جریانات منتسب به شما در جریان تبلیغات انتخاباتی از جملاتی همچون اسلام در خطر است، ایران به ویرانه تبدیل شده است و امثال این‌ها استفاده می‌کنند، بحث ما این است که جریان منتسب به شما 27 سال از سی سال عمر انقلاب اسلامی را در راس قدرت و حاکمیت بوده است و اگر قرار باشد ویرانی یا کاستی هم باشد، 27 سال آن سهم شماست و شما هم به جای آن که پاسخگوی 27 سال باشید، چطور شده که مدعی این سه سال شده‌اید؟

در دورانی که دشمنان نظام مقابل کوی دانشگاه رژه رفتند، بحث مشروعیت بخشی به هم جنس‌بازی مطرح شد، خروج از حاکمیت و حتی عبور از خاتمی در دستور کار بعضی‌ها قرار گرفت، اسلام و انقلاب به خطر نیفتاد ولی در دورانی که اندیشه اسلامی پشت نظام سلطه را به خاک مالید، اسلام به خطر افتاده و شما و امثال شما احساس راحتی نمی‌کنند؟

  • ۱ نظر
  • ۰۹ خرداد ۸۸ ، ۱۳:۰۸
جهان: در جلسه سخنرانی مجیدانصاری در کرمان، دانشجویان طی برنامه ای از پیش هماهنگ ” یکی از مسئولان ستاد میرحسین موسوی در اصفهان به نام "ا" با بیان اینکه در سال 84 در مسجد سید اصفهان در میان همهمه جمعیت حامی احمدی نژاد، یک نفر کشته شده است می گوید که باید برای میرحسین موسوی نیز یک نفر در اصفهان کشته شود! “ شده و برای تحریک نیروهای بسیجی اقدام به پاره کردن و اهانت به تصاویر مقامات ارشد نظام می کنند که نه تنها با ممانعت انصاری روبرو نمی شوند بلکه با لبخند دیپلماتیک وی به اجرای سناریوی آشوب افکنی خود ادامه می دهند و جالب اینکه نیروهای اصولگرای دانشجویی با اطلاع از هدف دار بودن این اهانت ها، هیچ واکنشی نسبت به این توهین ها از خود نشان نمی دهند.

اما در دیگر سوی این ماجرا، در سخنرانی عبدالله رمضان زاده، سخنگوی دولت سید محمدخاتمی و از پرحاشیه ترین مردان دولت اصلاحات، دانشجویان حاضر در سخنرانی وی با نوشتن و در دست گرفتن پلاکاردهایی بدین مضمون" افکار امام خمینی باید به موزه برود" و "ائمه معصومین الگوی ما نیستند" بدترین توهین ها و جسارت ها را - که از نقل صریح پلاگاردها و شعارها خود داری می کنیم- به ساحت اولیای دین انجام می دهند اما با توجه به روابط حسنه رمضان زاده با چنین تفکراتی و نیز اینکه این نوشته بیشتر در دستان خانم های حاضر در جلسه بوده است چنین اهانت هایی به دیده اغماض و با چهره خنده روی رمضان زاده نادیده گرفته شده و مجلس خاتمه می یابد.

از سوی دیگر یکی از مسئولان ستاد میرحسین موسوی در اصفهان به نام "ا" با بیان اینکه در سال 84 در مسجد سید اصفهان در میان همهمه جمعیت حامی احمدی نژاد، یک نفر کشته شده است می گوید که باید برای میرحسین موسوی نیز یک نفر در اصفهان کشته شود!

  • ۰ نظر
  • ۰۷ خرداد ۸۸ ، ۱۰:۴۹

به نقل از حامد طالبی:

بدون مقدمه فعلا ۲۰ سوال از آقای میرحسین موسوی مطرح میکنم تا روزهای آینده که بی صداقتی و دروغگویی او بیش از پیش ثابت شود ...

1- جناب آقای موسوی ،شما در تاریخ 9/5/1362 می گفتید : باید میان استقلال و رفاه یکی را انتخاب کرد .آیا امروز هم اینگونه می اندیشید ؟

2- آقای الیاس حضرتی عضو حزب اعتماد ملی گفته اند : عدم ارائه برنامه مدون در انتخابات توسط آقای میرحسین ،نشانه ضعف مدیریتی و برنامه ریزی ایشان است .نظر حضرتعالی چیست ؟

3- آیا با کاهش سن رأی دهندگان مخالفید؟ این موضوع در زمان دولت آقای خاتمی هم اتفاق افتاد (چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 1380 در مجلس ششم). در آن زمان نظرتان چه بوده است؟

4- با توجه به سخنان مقام معظم رهبری در روز اول سفر به کردستان و تأکید سخنگوی شورای نگهبان مبنی بر خلاف قانون بودن تبلیغات برخی از کاندیداها ،حضرتعالی که یکی از معضلات کشور را بی حرمتی به قانون می دانید ،چه پاسخی نسبت به رفتار تبلیغاتی خویش دارید؟

5- آقای ابطحی گفته اند : چگونه می شود که برخی از حامیان آقای موسوی از آقای کروبی می خواهند که استعفاء دهد ،با اینکه ایشان شش ماه قبل از آقای موسوی به صحنه آمده اند ؟

6- جناب آقای موسوی ،شما با صراحت گفته اید : نظارت استصوابی را قبول ندارید و می دانید مقام معظم رهبری در تاریخ 28/2/1387 فرمودند :« جنجال علیه نظارت استصوابی یک از مباحث بی مبنا و بی ریشه است که با هدف تضعیف شورای نگهبان و نفوذ دادن عناصر مخالف اسلام ،امام و نظام قانونگذاری کشور انجام می شود .» برای این تعارض قطعی و آشکار چه پاسخی دارید ؟

7- جناب آقای موسوی ،اخیرا آقای رضائی گفته اند : در دو مورد برای شما نزد حضرت امام وساطت کرده اند. آیا می توانید در این خصوص با توجه به اعتقاد حضرتعالی به گردش آزاد اطلاعات و محرم دانستن مردم ،توضیح دهید .

8- شما در یکی از سخنرانی هایتان گفته اید من در 20 سال گذشته سکوت نکرده ام بلکه رسانه ای در اختیار نداشته ام !با توجه به گستره عالم ارتباطات در عصر ما کما اینکه الان کلمه سبز را منتشر کرده اید ،پذیرش این سخن کمی دشوار است .لطفا توضیح دهید .

9- جناب آقای موسوی ،شما اعلام کرده اید که نظر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مبنی بر نامشروع بودن سازمان مجاهدین انقلاب،سیاسی می باشد و این سازمان از نظر من رسمی است !پس از اعلام نظر شما حجه الاسلام کعبی ،یکی از اعضاء جامعه مدرسین با رد سخن شما بیانیه جامعه مدرسین را کاملا فقهی دانسته اند ،نظر حضرتعالی چیست ؟

10- آقای موسوی شما در جمع مردم پاکدشت گفتید : کشوری که تعامل درست با جهان دارد نباید دشمن تراشی کند .آیا بیاد دارید که در 12 آبان 1361 درباره تسخیر لانه جاسوسی گفتید :« تسخیر لانه جاسوسی باب تازه ای در مبارزات ضد استعماری ملل تحت ستم گشوده است» آیا حضرتعالی دشمن تراشی می کردید ؟

11- آیا وقتی که شما در تاریخ 14/4/1363(روزنامه اطلاعات) می گفتید : « دبیر کل اپک یا باید از ایران انتخاب شود و یا اصلا انتخاب نشود !» دشمن تراشی می کردید ؟

12- آقای موسوی ،شما با ادبیات خشونت آمیزی در تاریخ 6/2/1361 می گفتید : « دولت تحمل هیچ بی قانونی را نخواهد کرد ، ما اول با نصیحت و سپس با قوه قهریه هر نوع حرکت ضدانقلابی را خواهیم کوبید » اکنون چه تضمینی وجود دارد که پس از تکیه زدن بر اریکه قدرت مجددا بر طبل نفرت نکوبید ؟

13- آقای موسوی ،چرا نیامده از ابزار خشونت و تهدید استفاده می کنید .شما در دانشگاه گیلان گفته اید : امیدوارم که دیگر نپرسند چرا استعفاء داده ام تا مجبور نشوم که ابعاد دیگر استعفایم را بشکافم که بنفع بعضی ها نخواهد بود !

14- جناب آقای موسوی چرا دکتر سروش که از متفکران و تئورسینهای جبهه اصلاحات است ،بجای حمایت از حضرتعالی از آقای کروبی حمایت کرده اند ؟

15- جناب آقای موسوی ،با توجه به اینکه حضرتعالی از اعضاء هیئت موسس دانشگاه آزاد اسلامی هستید ،نظرتان در رابطه با مدیریت آقای جاسبی چیست ؟چرا برخی از حسودان ،مزاحم این مدیر منحصر به فرد و لایق می گردند ؟

16- نظر شما در مورد اعلام حکم اعدام سلمان رشدی توسط حضرت امام (ره) چیست؟ آیا به عنوان یک مقلد امام هنوز هم خود را به این فتوا پایبند می‌دانید و در جهت اجرایی کردن آن اقدام خواهید کرد؟

17- بنا به تصویب طرحی در مجلس، مصوبات هیأت وزیران باید به تأیید رئیس مجلس نیز برسد. نظر شما در مورد این موضوع و رابطه آن با بحث تفکیک قوا چیست؟ در صورت انتخاب شدن، با این موضوع چگونه برخورد خواهید نمود؟

18- با توجه به اینکه گفته‌اید در دولت وزیر میلیاردی نخواهید داشت، نظرتان در مورد هزینه چند میلیاردی تزئین اتاق آقای خرم در دولت آقای خاتمی چیست؟ و واکنش شما در آن زمان به عنوان مشاور آقای خاتمی چه بود؟

19- نظر شما در رابطه با 20 روز استعفای نمایندگان مجلس ششم از جمله آقای بهزاد نبوی (از وزرای کابینه شما) و مخالفتهای آقایان خاتمی و کروبی با این مقوله، چه می‌باشد؟

20- در صورتی که به وزرای مورد نظر شما، رأی اعتماد داده نشود، از ریاست جمهوری استعفا نمی‌دهید؟

  • ۵ نظر
  • ۰۷ خرداد ۸۸ ، ۱۰:۰۳
  • بسم الله...
    اینروزا عجیب دلم گرفته....به شدت همه ی آسمون وزمین دست به دست هم دادن برای زمین زدن که نه! کشتن احمدی نژاد....فقط تخریب فقط تخریب فقط تخریب....هم موسوی ...هم کروبی هم رضایی... ای خدا!
    دلم میگیره از اینکه یکی صادقانه کار میکنه و در شرایطی که تازه برنامه هاش دارن نتیجه میدن اینقدر بیشرفانه برای رسیدن به پول و قدرت بخواییم بکوبیمشو بزنیمش زمین...گاهی تو دلم میگم....احمدی نژاد!!! زود بود که بیایی..خیلی زود بود...هنوز قدرتو نمیدونن... میلیارد میلیارد تو ستادهاشون دارن خرج میکنن...تیشرت ها و روسری های سبز مجانی بین مردم توزیع میکنن....
    اونوقت ما توی ستادهایی که خودمون تشکیل دادیم با پول خودمون! داریم فقط برگه و پوستر از پول خودمون چاپ میکنیم برای احمدی...چرا؟ چون مثل موسوی و رضایی و کروبی پول نداره تا خرج کنه برای رسیدن به قدرت....بگذریم...رئیس جمهور محبوبم گفته راجع به هیچ نامزدی صحبت نکنین که خدای نکرده تخریب به حساب نیاد..
     عجیب دلم میگیره این روزا....عجیب...
    ما فقط خدا رو داریم...فقط خدارو...
  • ۵ نظر
  • ۰۵ خرداد ۸۸ ، ۱۱:۰۱